بغض راه گلویم را درآورد تنهایی نفس گیرم کرد تو نزدیک بی رغبت بودی دیگری فدا کار عاشق خدمت بود اون یکی میل به چشمانم نداشت ازهمه مهمتر باور کن تنهایی...
آنکه بوی شاهد عدل و داد، سوی آسمان پرید از این بناد. در آسمانها پر زد به خدمت پرداخت، مردی از جنس مهر و از عشق ساخت. یک شب، در میان مه و دود گم شد،...