رفتنش
نمیدانم چه شد، من فقط دل باختم از برای فتح او ، بیستون ها کافتم من دیدم همه چیز و همه کس را ، اما نشد سرخی پیراهنت به هیچ گلی مانند، نشد مغز پذیرفته که تو رفتی ولی، قلب نه من بی تو شهر را دیدن...
نمیدانم چه شد، من فقط دل باختم
از برای فتح او ، بیستون ها کافتم
من دیدم همه چیز و همه کس را ، اما نشد
سرخی پیراهنت به هیچ گلی مانند، نشد
مغز پذیرفته که تو رفتی ولی، قلب نه
من بی تو شهر را دیدن کنم ؟ ممنون ،نه
ای ایزد تو که حاجت شِنَوی کِی حاجت روایم میکنی ؟
تو که صاحب این کاروانی کِی من سوی او رَهنمایی میکنی ؟
غزل ها گفته ام در وصف گیسوی پریشانش
به منزل ها رفتهام از پی دیدن زلف پرینشانش
دیدی سپید کند سیاهی جا و مکانی را ؟
سپید کرده او سیاهی روزگار تنهایی را
من ماندم و من ماندم من ماندم او رفت
زندگیم از پی رفتن او ،کرده پسرفت
شعر گویم برایش تا کمی ذوق کند
امیدوارم این غزل در دلش نفوذ کند
ما که تنها دل باختیم ، او چه کرد ؟
از برای داشتن ، چه کَس اصرار کرد ؟
اصلا ولش، دلش شاد و سرش خوش
ما ماندیم و آن دو پهلوی غزل کش
بَریم
از برای فتح او ، بیستون ها کافتم
من دیدم همه چیز و همه کس را ، اما نشد
سرخی پیراهنت به هیچ گلی مانند، نشد
مغز پذیرفته که تو رفتی ولی، قلب نه
من بی تو شهر را دیدن کنم ؟ ممنون ،نه
ای ایزد تو که حاجت شِنَوی کِی حاجت روایم میکنی ؟
تو که صاحب این کاروانی کِی من سوی او رَهنمایی میکنی ؟
غزل ها گفته ام در وصف گیسوی پریشانش
به منزل ها رفتهام از پی دیدن زلف پرینشانش
دیدی سپید کند سیاهی جا و مکانی را ؟
سپید کرده او سیاهی روزگار تنهایی را
من ماندم و من ماندم من ماندم او رفت
زندگیم از پی رفتن او ،کرده پسرفت
شعر گویم برایش تا کمی ذوق کند
امیدوارم این غزل در دلش نفوذ کند
ما که تنها دل باختیم ، او چه کرد ؟
از برای داشتن ، چه کَس اصرار کرد ؟
اصلا ولش، دلش شاد و سرش خوش
ما ماندیم و آن دو پهلوی غزل کش
بَریم