چهار


چهار

اول از سینه دیوار صدا می آید از پنجره انگار صدا می آید از دور گمان کسی مرا می خواند جانسوز به تکرار صدا می آید احمد صحرایی کاش دوم تقدیم به همه معلم های دلسوز سزمینم پیش تر از آنکه بابا آب...

اول


از سینه دیوار صدا می آید
از پنجره انگار صدا می آید
از دور گمان کسی مرا می خواند
جانسوز به تکرار صدا می آید
احمد صحرایی کاش


دوم

تقدیم به همه معلم های دلسوز سزمینم

پیش تر از آنکه بابا آب داد
داد در دستم قلم را اوستاد

نان من را داد اگر بابای خویش
نان نوشتن را معلم یاد پیش

احمد صحرایی کاش

سوم

عکس رخ ماه

هر کس طلب عکس رخ ماه کند
جُستار بگوئید که در چاه کند

ما بر لب مرداب ندیدیم رُخَش
مرداب فقط ز تشنگی آه کند

احمد صحرایی کاش

چهارم


کلاغی سر شونه های درخت
خیال خیابونِ بی تو چه سخت

کلاغی که با جوجه هاش دلخوشه
نبودِ تو اما منو می کُشه

خیابان نبودِت روُ باور نداشت
قدم دیگه بی تو پاهایم وَر نداشت

توی غربت شهر پر ازدحام
همه چِشما پُر طعنه اند بی کلام

چه خوشحالم از من یکی کردِ یاد
تو غربت دو دستش رو شُونَم نهاد

تا برگشتم اونو ببینم کیه
،میبینم غمه آشناست، خودیه

غمهِ اون رفیقم شده بعد تو
هرجا که میرفتم زد از من جِلو

برام سخت وقتی که بارون میاد
که بدجور هوای تو با اون میاد



رنج مردم