یک ثانیه


یک ثانیه

بی فکر تو در سینه که بانگ جرسی نیست یک ثانیه با عشق تو که بوالهوسی نیست این سینه ی انباشته از عشق تو ای یار بر روی همه بسته و غیر از تو کسی نیست هر روز قدمگاه تو با دیده بشویَم افسوس غبار ره کوی تو...

بی فکر تو در سینه که بانگ جرسی نیست
یک ثانیه با عشق تو که بوالهوسی نیست

این سینه ی انباشته از عشق تو ای یار
بر روی همه بسته و غیر از تو کسی نیست

هر روز قدمگاه تو با دیده بشویَم
افسوس غبار ره کوی تو بسی نیست

هر چند که عمرم به تمامی به غمت رفت
در راه تو اندازه بال مگسی نیست

گفتی که به اندازه ی عشق تو نباشم
تنها شده دل غیر ِ تو فریاد رسی نیست

بی نام و نشانت به چکاری بخورد دل
آزادی ِ با هجر تو مثل قفسی نیست؟

یا عشق تو یا هیچ ، به دنیای بجز این
در دل دگرم آرزوی یک نفسی نیست

گر عشق نباشد غم دنیا به چه ارزد
انگار زمین مُرده و جز خار و‌خسی نیست

در شهر همه عاشق و معشوق گرفتند
خالی شده از مردم و دیگر عسسی نیست

دلدار ِ سبک پای ِ پُر از عشوه نیامد
غافل که در این سینه عاشق هوسی نیست

بر چهره بینداخت یکی روسری خویش
حاشا که در این دیده خبر از قبسی نیست

بگذار بیایند و بگویند که اینبار
در راه نجات من و عشقم فرسی نیست

فریما محمودی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فیلم ازدواج عروس 85 ساله ثروتمند با پسر 25 ساله در ایران / رسوایی شرم آور را ببینید