...ولی


...ولی

من تو را یکبار کردم در دلم مهمان ولی دل ندادی بر من و بر این لب خندان ولی آمدم آن روز پیغامی فرستادم به تو در جواب من نگفتی جمله ای آسان ولی صد سلام و صبح بخیر از من گرفتی بی وفا یک سلام حتی ندادی...

من تو را یکبار کردم در دلم مهمان ولی
دل ندادی بر من و بر این لب خندان ولی

آمدم آن روز پیغامی فرستادم به تو
در جواب من نگفتی جمله ای آسان ولی

صد سلام و صبح بخیر از من گرفتی بی وفا
یک سلام حتی ندادی پاسخی بر آن ولی

آرزویم بود می دادی به من یک پاسخی
بی وفایی کردی و چیزی نگفتی هان ولی

پس نگو یادت نمی آید نگو بد می کنی
من تو را خوشحال و خندان می کنم هر آن ولی

بعد از این دیگر نمی بینی مرا من می روم
چون نکردی اعتنا بر عشق یک انسان ولی

پس نگو من بی وفا هستم تو خوبی هستی فقط
بی وفایی رسم و آیین تو است الان ولی

بار دیگر می گذارم تا که مهمانم شوی
پس بیا الان بگو که می کنم جبران ولی

بعد از این باید جواب هر چه می گویم به تو
ساده و آسان بگویی می دهم ای جان ولی

من تو را می بخشم اما با شروط و شرط ها
دعوتی باید کنی..البته در تهران ولی



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تست هوش تشخیص دو خواهر : کدام پسر 2 خواهر دارد؟