شاهکار
من خدا را دیده ام در خانه است با هزاران تیر بر پیکر هنوز زانوانش با زمین بیگانه است بر سرش برفِ سپید قامتش لرزان چو بید قلبِ پاکش صاف، چون آیینه است شاهکاری حاصلِ چین و چروک... سایه اش هر روز می...
من خدا را دیده ام
در خانه است
با هزاران تیر بر پیکر هنوز
زانوانش با زمین بیگانه است
بر سرش برفِ سپید
قامتش لرزان چو بید
قلبِ پاکش صاف، چون آیینه است
شاهکاری حاصلِ چین و چروک...
سایه اش هر روز می افتد به سر
دستهایش زبر
امّا
مهربان مانندِ دستانِ (پدر)...
من خدا را دیده ام...
حمید گیوه چیان
در خانه است
با هزاران تیر بر پیکر هنوز
زانوانش با زمین بیگانه است
بر سرش برفِ سپید
قامتش لرزان چو بید
قلبِ پاکش صاف، چون آیینه است
شاهکاری حاصلِ چین و چروک...
سایه اش هر روز می افتد به سر
دستهایش زبر
امّا
مهربان مانندِ دستانِ (پدر)...
من خدا را دیده ام...
حمید گیوه چیان