(با)یِ جمعه
گاهگاهی در دلم موجی هویدا میشود خشمگین تر از مدِ دریائی پیدا میشود ظاهرش طوفانِ نوح و باطنش روزِ یقین مویرگ های درونش رودِ شیدا میشود عرشه ساقط میشود با خشمِ امواجِ فرا ناخدایِ کشتی ام مأیوسِ...
گاهگاهی در دلم موجی هویدا میشود
خشمگین تر از مدِ دریائی پیدا میشود
ظاهرش طوفانِ نوح و باطنش روزِ یقین
مویرگ های درونش رودِ شیدا میشود
عرشه ساقط میشود با خشمِ امواجِ فرا
ناخدایِ کشتی ام مأیوسِ رسوا میشود
نوح در طوفان عظما ظاهرا بود ناخدا
ناخدا گر شد خدایی ناجی پیدا میشود
سالها در روی عرشه سِیر دریا کرده ام
ماحصل شد ناخدایی نا کجا ما میشود
( نا )مخلِ خیلِ ناکامان مشو با ( نا) رفیق
هرکه با ( نا )شد یقیناً لایقش ( نا ) میشود
نا امیدی حاصلِ ( نا )های بی مفهموم ماست
( نا )فراموش کردی قطعأ حامی پیدا میشود
حام و خام و ( نا) و با را نقطه ای باشد جدا
نقطه آنِ زندگی شد نقطه یاب ( با ) میشود
حافظا اربابِ عالمها که ( با) یَش عهدِ ماست
( با )یِ هُو اولادِ زهراست جمعه پیدا میشود
تقدیم به حاضرِ غائب،
شهادت مادر بر فرزند غمِ سنگینی است تسلیت ، تسلی خاطر بازمانده است سالگرد شهادت زهرا (س) به تنها بازمانده ناظرِ حاضر اهلِ زمین
تسلیت باد.
25 آذر 1402
حافظ کریمی( لسان الحال )