تا آخرِ این قصه راهی نیست
طاقت بیار ای قلبِ وامانده
با اینکه میدانم درونِ تو
یک خنجر از یک دوست جامانده
طاقت بیار ای قلبِ بیمارم
شاید تو هم عشقِ مرا دیدی
شاید دلیلِ دردهایت را
با دیدنِ این عشق فهمیدی
با من بیا ، با من بیا قلبم
حالا که وقتِ ایستادن نیست
راهی نمانده ، یک قدم شاید
هرچند دیگر نایِ رفتن نیست
پایانِ تلخِ ماجرا اینجاست
من ماندم و تقدیرِ دلگیرم
طاقت بیار ای قلبِ وامانده
او را ببینم ، بعد می میرم
طاقت بیار ای قلبِ وامانده
با اینکه میدانم درونِ تو
یک خنجر از یک دوست جامانده
طاقت بیار ای قلبِ بیمارم
شاید تو هم عشقِ مرا دیدی
شاید دلیلِ دردهایت را
با دیدنِ این عشق فهمیدی
با من بیا ، با من بیا قلبم
حالا که وقتِ ایستادن نیست
راهی نمانده ، یک قدم شاید
هرچند دیگر نایِ رفتن نیست
پایانِ تلخِ ماجرا اینجاست
من ماندم و تقدیرِ دلگیرم
طاقت بیار ای قلبِ وامانده
او را ببینم ، بعد می میرم