تحلیل و بررسی فیلم گمشده در ترجمه | سردی نگاه


تحلیل و بررسی فیلم گمشده در ترجمه | سردی نگاه

«گمشده در ترجمه» در سال 2003 در میان هیاهوی فیلم هایی همچون «ارباب حلقه ها»، قسمت سوم  «ترمیناتور» و «پسران بد» به دستان سوفیا کوپولا خلق می‌شود. او با یک درام روان در میان ژانر پر هیجان آن زمان، هالیوود را به آرامش دعوت می‌کند. شانزده فیلم برتر کارگردانان زن آنتونیونی کارگردان بزرگ ایتالیایی در آثارش همچون سه گانه «شب»، «کسوف» و «ماجرا» به...

«گمشده در ترجمه» در سال ۲۰۰۳ در میان هیاهوی فیلم هایی همچون «ارباب حلقه ها»، قسمت سوم «ترمیناتور» و «پسران بد» به دستان سوفیا کوپولا خلق می‌شود. او با یک درام روان در میان ژانر پر هیجان آن زمان، هالیوود را به آرامش دعوت می‌کند.

آنتونیونی کارگردان بزرگ ایتالیایی در آثارش همچون سه گانه «شب»، «کسوف» و «ماجرا» به ارتباط میان فردگرایی، سکوت، انسان و روابط سخت می‌پرداخت و در ساخت چنین فیلم‌هایی با عناصری که گفته شد پیشرو و استاد بود. «گمشده در ترجمه» اثر سوفیا کوپولا از چشمه‌ای آب می‌خورد که سرچشمه‌اش فیلم‌های آنتونیونی است. در این متن از ساختار و فرم به مفاهیم گنجانده شده در روایت می‌رسیم. فیلم با بهره گیری از رنگ شناسی به زیبایی شناسی رخنه می‌کند. تمام میزانسن‌ها، توشات‌ها بااحساس بودنش را از فضایی می‌گیرد که با سردی رنگ آبی، خاکستری و کمی سفید همراه است. قاب‌ها به اندازه‌اند، دوربین تکنیکال حرفی برای گفتن ندارد و همچون دیالوگ از محدود بودن خود لذت می‌برند. کارگردان در ساختن روابط بین شخصیت‌ها و فرو رفتن در لایه‌های درونی انسان گم و از جغرافیای کاراکتر ها غافل می‌شود. شهری که آنها در آن مستقر هستند با یکسری تک پلان از خیابان و پیاده رو دست و پا شکسته ساخته می‌شود، فیلم‌ساز با یک بیان سرد در برخی صحنه‌ها فیلم را به سمت کمیک بودن می‌برد تا از جانب ریتم بودن کند آسیب نبیند و می‌توان گفت کارگردان با موقعیت‌های کمیک، فیلم خود را نجات می‌دهد. اما فصل‌های کمدی فیلم به هیچ وجه از آن یک تراژیکمدی نمی‌سازدو با این سبک فاصله دارد.

تحلیل و بررسی فیلم گمشده در ترجمه | سردی نگاهتحلیل و بررسی فیلم گمشده در ترجمه | سردی نگاه

یک جریان ذهنی در دو شخصیت وجود دارد که به این جریان بیشتر پرداخته می‌شود تا خود اخلاقیات شخصیت‌ها، یک رابطه علل و معلولی برای دراماتیزه شدن پی ریزی شده است تا ما آن‌ها را بشناسیم. کاراکتر ها با انجام کار های ساده و سطحی درون خودشان را کنکاش تا در آن به وجهی از خود یا پاسخ به جواب هایشان برسند. فلسفه تنهایی به فیلم‌نامه و داستان اعتبار می‌بخشد، شخصیت‌ها با در نظرگرفتن مفهومی به نام اعتماد پرده تنهایی خود را کنار می‌زنند و همپای هم رضایتی خشک از زندگی را تجربه می‌کنند. ابتدا فیلم با کمک از همان فلسفه تنهایی که گفته شد حرفی را می‌خواهد بزند، یک انسان بی کس به دنبال نشانه‌هایی است که تنهایی‌اش را به خودش ثابت کند و پس از گرفتن نشانه بیشتر در آن فرو می‌رود؛ اما بعد از دریافت درکی متقابل و حسی مشابه نسبت به جهان پیرامون از جانب انسان دیگر از زیبایی‌تنهایی اش صرف نظر می‌کند. به کار گرفتن تنهایی برای جذب احساس مخاطب و تزئین وصال عاشقانه حرف تازه ای نیست، این دغدغه در فیلم‌های بزرگ کلاس همچون «آپارتمان» اثر بیلی وایلدر به تصویر کشیده شده است، پس برگ برنده در نحوه پرداختن است. کوپولا در حیطه فرمیکال حرفی ساده برای گفتن دارد، منظور از ساده نگاه کلی به فیلم است. نه قصه پر فراز نشیبی دارد و رویداد خاصی که فیلم حول آن بچرخد. با همان زبان رنگ و دیالوگ‌های کم که از شخصیت‌ها گذشته می‌سازد حرف خود را می‌زند. یکی از دست‌های یاری دهنده فیلم «بیل موری» است، بازیگر مورد علاقه من که از به خاطر داشتن یکسری ویزگی خاص به ویژه در همین فیلم او را می‌پسندم. اگر از فیلم‌های او با بازی خوبش بگذریم، از به هم تنیده شدن او در پرسوناژ های «وِس اندرسون» هم صرف نظر کنیم، به آن شخصیت خاصی می‌رسیم که موری همیشه با خود داشته است، آن نگاه سرد و کلام آرامش بخش دراماتیزه شدن او را به دنبال دارد، در عین حال این خصوصیاتی که از موری گفته شد گرچه تکراری به نظر می‌رسد اما خسته کننده نیست.

تحلیل و بررسی فیلم گمشده در ترجمه | سردی نگاهتحلیل و بررسی فیلم گمشده در ترجمه | سردی نگاه

در نهایت کاراکتر ها درپی یافتن خویش، رهایی از نظم و پناه بردن به آشوب با رها کردن مایه درونی خود ناخودآگاه به حرف نهایی فیلمساز می‌رسند که از عشق دم می‌زند. کوپولا عشقی منحصر به فرد می‌خواهد، عشقی ناممکن که مخاطب ممکن بودن آن را از فیلم طلب کند؛ خواسته کوپولا به خوبی به به تصویر کشیده می‌شود. فیلم با استفاده از سبک امپرسیونیسم عواطف و امیال شخصیت‌ها را بروز نمی‌دهد، بلکه این عواطف را دستمایه بر آوردن خواسته خوایش می‌کند. خواسته اثر پاسخی نهفته در دل شخصیت‌ها است که کلید آن زمان است، پس با فیلم پیش می‌روند تا به پاسخشان برسند. در فواصلی از فیلم آنقدر در درون دنیاهای خود فرو می‌روند و مشغول خود می‌شوند که تماشاگر به یک باور می‌رسد که عشقی میان این دو کاراکتر وجود ندارد، این باور مخاطب از فرورفتن کاراکتر در امواج ذهنی درونی خود شکل می‌گیرد.

فیلمساز کار خود را در ساختن جهانی که تنهایی شخصیت در آن بیداد می‌کند با قرار دادن شخصیت‌ها در محیطی غریب ساده می‌کند، دیالوگ برقرار کردن با سایر انسان‌های پیرامون مشکل و محدود است، ناآشنا بودن کشور به پیدا شدن کاراکتر ها توسط یکدیگر کمک شایانی می‌کند. کشوری که فرهنگی دور نسبت به پرسوناژها دارد و با زبان دیگری حرف می‌زند تنها بودن شخصیت‌ها را برای خودشان و مخاطب فیلم اثبات می‌کند. سوالی که پیش می‌آید از نام فیلم است، چرا گمشده در ترجمه؟ اسم اثر بسیار هوشمندانه و همگام با روایت است، آن هم بدلیل غریب بودن جغرافیایی که کاراکترها در آن مشغول به زیستن هستند، زبانشان را نمی‌دادند و مجبور هستند تا دیگری برایشان ترجمه کند، شخصیت های فیلم غرق این ترجمه ها می‌شوند.

درنهایت کار سوفیا کوپولا در برابر کارگردان هایی همچون آنجلوپولوس و آنتونیونی که دغدغه او مشابه با آن ها بود کم نمی‌آورد و زیر سایه آن ها نمی‌رود، حرف خود را می‌زند، کاملا واضح است که احساس جمع شده در او به فیلم منتقل شده و آن را با سکوت و شور نگاه در کنار سردی کلام منتقل می‌کند.


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


قتل همبازی توسط دختربچه 10 ساله!