گفتی ادرک یا اخا و آمدم،برخیز عباس
ای همیشه یاورم ای هم قدم،برخیز عباس
قامتی چون سرو اینک،خم شد از افتادنت
قلب لشگر بی تو شد دریای غم،برخیز عباس
آتشی افتاد در جان و دلم سردار عشق
تا که دیدم دستهایت شد قلم،برخیز عباس
بی تو همچون کاسه ی خونی شود ای جان من
دیده ی چشم انتظار این حرم،برخیز عباس
هم تبسم های دشمن میکشد مارا وَ هم
غصه ی این دستهای بی علم،برخیز عباس
ای همیشه یاورم ای هم قدم،برخیز عباس
قامتی چون سرو اینک،خم شد از افتادنت
قلب لشگر بی تو شد دریای غم،برخیز عباس
آتشی افتاد در جان و دلم سردار عشق
تا که دیدم دستهایت شد قلم،برخیز عباس
بی تو همچون کاسه ی خونی شود ای جان من
دیده ی چشم انتظار این حرم،برخیز عباس
هم تبسم های دشمن میکشد مارا وَ هم
غصه ی این دستهای بی علم،برخیز عباس