میقات


میقات

سحـر می خواند چه زیبــا بر درختـی بهار است هـــان بلند شــو چه نشستی همه دشت و دمن گـل گشت و گـلـزار روان شــو بین همه کـــــوه و چمنزار حیات از نــو گــل از نــو زد جـوانـه خـوش و سختی بــودشاعر:جواد مهاجرپور

سحـر می خواند چه زیبــا بر درختـی
بهار است هـــان بلند شــو چه نشستی
همه دشت و دمن گـل گشت و گـلـزار
روان شــو بین همه کـــــوه و چمنزار
حیات از نــو گــل از نــو زد جـوانـه
خـوش و سختی بــود رســــم زمــانه
گهی شـاد و گهی گریـان گهی مـــات
زمان تنگ است چوحاجیان به میقات
چه خـوش گفت و نـکو مـرغ بهـاری
کـه نـــاگــه آخــــر و وقتـــی نــداری

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کویر دل