قایق شکسته


قایق شکسته

با قایقی شکسته به مُرداب رفته ام بر روی آب راکد آن خواب رفته ام درمانده ام به ظلمت و در سنگرِ سکوت از یاد عشق، در شب مهتاب رفته ام در پیله ای تنیده به خود مانده ام چنان کز یاد کرمِ روشنِ شبتاب رفته...

با قایقی شکسته به مُرداب رفته ام
بر روی آب راکد آن خواب رفته ام
درمانده ام به ظلمت و در سنگرِ سکوت
از یاد عشق، در شب مهتاب رفته ام
در پیله ای تنیده به خود مانده ام چنان
کز یاد کرمِ روشنِ شبتاب رفته ام
خاموش ماندم به جهانی پر از هوار
کز یاد عکسِ مُبهمِ در قاب رفته ام
پیرم ولی چنان شده ام غرق کودکی
چون کهنه پیراهنی که آب رفته ام
من در سفر خسته به امید روشنی
با فکر او مست به محراب رفته ام
او بی خیال من به خوشی من چه خوش خیال
افسرده گیج و غرق به گرداب رفته ام
او خنده اش با دگران من چگونه پس
خیس از دو چشم تر چو به سیلاب رفته ام
بیدار کن مرا که در این شهر بی کسی
من با امید دیدن تو خواب رفته ام

آریا بهزادی نژاد



فیلم| ویدئویی باورنکردنی از یک سگِ پیانیست!