من اما
هنوز در سکوت زنده ام
و با حرف هایی که به سرم شلیک می شوند
دست و پنجه نرم می کنم
باید شعرم را شروع کنم:
چقدر دلم برای تو تنگ شده...
هشتم آبان نود و پنج
یازده شب
مهران کافه
مهران قرجه داغی
هنوز در سکوت زنده ام
و با حرف هایی که به سرم شلیک می شوند
دست و پنجه نرم می کنم
باید شعرم را شروع کنم:
چقدر دلم برای تو تنگ شده...
هشتم آبان نود و پنج
یازده شب
مهران کافه
مهران قرجه داغی