قهوه چشمانت بیشه زار بود


قهوه چشمانت بیشه زار بود

نگاه کن به پنجره ی تاریکی پیچید مشام عطر اقاقیا نوری تابان بَر آمد باد شروع به وَزیدن گرفت پروانه از پیله ی خویش به بیرون جزم رفتن نمود اما تو نیستی در کنار صندلی تنهاییِ من آفتاب روی سایهشاعر:هوشنگ افخمی فرد

نگاه کن به پنجره ی تاریکی
پیچید مشام عطر اقاقیا
نوری تابان بَر آمد
باد شروع به وَزیدن گرفت
پروانه از پیله ی خویش
به بیرون جزم رفتن نمود
اما تو نیستی
در کنار صندلی تنهاییِ من
آفتاب روی سایه بان،
قَد نمی داد
تا دستانم برسد
به هم آغوشیِ؛
بوسه های بی پروایت


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تاثیر شگفت انگیز رابطه جنسی بر زیبایی زنان