آسوده نشین


 آسوده نشین

خسته ست دلم خسته از این جور وجفاها آنگونه که حتّی نشود خوش ز وفاها یک عمر به بالا بگرفتیم دوتا دست نازل نشد امّا سر ما غیر بلاها از چیست خدا هم شده بیگانه ز خلقش ؟ کس نیست که گردن ببرد زیرِشاعر:امیرابوالفضل عباسیان ((امیر))

خسته ست دلم خسته از این جور وجفاها
آنگونه که حتّی نشود خوش ز وفاها

یک عمر به بالا بگرفتیم دوتا دست
نازل نشد امّا سر ما غیر بلاها

از چیست خدا هم شده بیگانه ز خلقش ؟
کس نیست که گردن ببرد زیرِ خطاها

صد چرخش مهواره به جو ، وضع هوا این !
آخر چه کنند اینهمه مردان به فضاها ؟

برفی نتوان یافت به دی ، تیر چو بهمن
مبهوت و پریشان همه زین آب وهواها

دیگر فکند سایه به سر نیست سعادت
صد جان به یکی پر زدنی گیرد هماها

این دهر چه دهریست که هر گوشه به عالم
بر گوش رسد ناله ز هر پیش و قفاها

زد آبله پا بس پی آن زندگیم گشت
شرمنده کنون گشته ام از این ره و پاها

آسوده نشین نیست به دوران اثر از دوست
وقتی که غریبند به هم اهل سراها

سهل است چهل خانه که از آن پس دیوار
حتّی خبرش نیست ، کجا فکر شماها؟

"سی مرغ به هم آمده سیمرغ بگشتند" 1
هرگز نشود ما بشویم از من و ماها

گرگست نهان در پس این چهره حذر دار
از کینه و از حرص همین میش نماها

بهتر که به درد خودش اینک سپرد جان
سهراب که چون زهر دهندش نه دواها

جایی که ز ارباب به نوکر نرسد نان
بگذار که تا گشنه بمیرد فقراها

کافیست "امیرا"دگر این سوز و تمنّا
خیری نَبُود هیچت ازین ذکر و دعاها


1- این مصراع برگرفته از رباعی بیژن ارژنِ دایی چی هست
(سی مرغ یکی شدند و سیمرغ شدند)



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس| پیام احساسی یک استقلالی