گفتی برای سرخوشی ،خُنیاگرم کن
گفتم میان دلخوشی ها، داورم کن
گفتی بیا با من مدارا کن به لحظه
گفتم بیا در لحظه ای،سوداگرم کن
گفتی که از یک آسمان دلتنگ تر باش
گفتم به من جرات بده ،جنگ آورم کن
گفتی دلیل غصه های عشق، درد است
گفتم که درمانم تویی، پس باورم کن
گفتی بدون غم ،شکوهی در دلم نیست
گفتم که بر سطح غمت ، پهناورم کن
دیگر بهانه ، در دلت باقی چه داری؟فرصت برایم اندک است و یاورم کن