تراز گهواره
درکُشندگی دیرپا
به دستان چرخشی ناز
اینجا پیوند نژادی گُسسته و برهنه،
بومرنگ برانگیختگی از اندامِ نیاز
در پنجه ی بخت و سرگذشت روزگار؛
هر سو دستانی کوچک تر و تهی تر
و چراغ خانه های شهر کاغذی کم سوتر
چون تن پوش دیدار به تنهایی فراموش نمود...
راز سنگواره
در کَشَندگی نازا
به دستان داد و ستد باز
هر جا پیوسته بر دوش بی توان و خسته
چه پژواکی در نای خاستگاه زمین پیچیده؟!
چون تلخی مژده شیرین به کام فرهاد نمود.
باز مهپاره
از هنگام گریزپا
یارگیر پهلوانی فروز
در چنین و چنان دلدادگی روزانه
اینجا تا آنجا دوری به یک اندازه شده
بیم از گفتار و نگاه خود خویشتن آبگینه
بالندگی سه گانه برتر، واکاوی بازنده شده
بارانداز سپاس شیفتگی در بیم نگاهی نهفته
چون گاهنامه زندگی با آشفتگی نوشته شود.
1 آذر 1396 – تهران– سروده : بابک رضایی آسیابر
درکُشندگی دیرپا
به دستان چرخشی ناز
اینجا پیوند نژادی گُسسته و برهنه،
بومرنگ برانگیختگی از اندامِ نیاز
در پنجه ی بخت و سرگذشت روزگار؛
هر سو دستانی کوچک تر و تهی تر
و چراغ خانه های شهر کاغذی کم سوتر
چون تن پوش دیدار به تنهایی فراموش نمود...
راز سنگواره
در کَشَندگی نازا
به دستان داد و ستد باز
هر جا پیوسته بر دوش بی توان و خسته
چه پژواکی در نای خاستگاه زمین پیچیده؟!
چون تلخی مژده شیرین به کام فرهاد نمود.
باز مهپاره
از هنگام گریزپا
یارگیر پهلوانی فروز
در چنین و چنان دلدادگی روزانه
اینجا تا آنجا دوری به یک اندازه شده
بیم از گفتار و نگاه خود خویشتن آبگینه
بالندگی سه گانه برتر، واکاوی بازنده شده
بارانداز سپاس شیفتگی در بیم نگاهی نهفته
چون گاهنامه زندگی با آشفتگی نوشته شود.
1 آذر 1396 – تهران– سروده : بابک رضایی آسیابر