روی کار آمدن جیمی کارتر
جیمی کارتر در مراحل مقدماتی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 1976/1355 بر دفاع از حقوق بشر در سرتاسر جهان تأکید کرد و در آخرین مرحله انتخابات ریاست جمهوری، ایران را نیز به عنوان یکی از کشورهایی به شمار آورد که آمریکا باید برای حفظ آزادیهای سیاسی و اجتماعی مردم آن کشورها، گامهای مؤثرتری بردارد. از همان ابتدا مشخص نبود که آیا دولت جدید واشنگتن واقعاً رژیم ایران را برای دادن آزادیهای بیشتر در فشار قرار خواهد داد یا نه.بی گمان پیروزی کارتر طرز فکر شاه و مخالفان آن را دگرگون ساخت، به گونهای که شاه احساس کرد رئیس جمهور جدید آمریکا از او انتظار خواهد داشت که حداقل برخی آزادیهای سیاسی را محترم بشمارد و جامعه را به سمت دموکراتیک شدن هدایت کند.
تبارشناسی اعلام فضای باز سیاسی
برای روشن شدن هدف اعلام فضای باز سیاسی از جانب جیمی کارتر، باید تبارشناسی صورت گیرد. تبارشناسی این سیاست اعلامی به زمانی بر میگردد که شاه به گونهای خاص نگران وجهه خود در اذهان جامعه بینالمللی شد. شاه زمانی به این نگرانی رسید که اپوزیسیون در تبعید، مقیم در اروپای غربی و آمریکای شمالی توانسته بودند با برقراری تماس با سازمانهای مدافع حقوق بشر، اطلاعات فضاحتآمیزی در خصوص قتلهای سیاسی در ایران، در اختیار این نهادها قرار دهند. این آمار نشان میداد که حدود بیش از یکصد هزار زندانی سیاسی در ایران وجود دارند. همچنین در سال 1351 هیئتی از سازمان ملل متحد، ایران را به نقض مستمر حقوق بشر محکوم کرد و در سال 1354 عفو بین الملل، ایران را به عنوان کشوری اعلام کرد که بدترین آمار نقض حقوق بشر را داشت. شاه تلاشهای زیادی انجام داد و ایدههای مختلفی را به آزمون گذاشت که ایجاد حزب رستاخیز در سال 1354 یکی از آن ایدههای توخالی در جهت انحراف اذهان عمومی بود، به گونه ای که نه هرگز به حزب اجازه داد شد تا جدا از دولت و مستقلاً گسترش یابد و نه حزب به وعدههای قبلی خود مبنی بر دادن امتیازات سیاسی به تعداد کافی از اعضای خود عمل کرد.تأکید جیمی کارتر بر گسترش حوزه مدنی و حقوق بشر به طور ویژه در ایران را نمیتوان برای موقعیت شاه و دولت او خطرناک دانست، به گونه ای که سیاست حقوق بشر کارتر از دو منشأ سرچشمه میگرفت که یکی افزایش فشار نهادهای بین المللی و افزایش اعتراضات در ایران بود و دیگری استراتژی بود که در قالب گسترش حقوق بشر در ایران برای حفظ شاه و دولت آن انتخاب شد.
همچنین افشاگریهای روزنامههای معتبری نظیر ساندیتایمز لندن در مورد شکنجه، دستگیریهای خودسرانه و زندانیهای پرشمار در ایران و از همه مهمتر فشارهای سازمانهای حقوق بشری به ویژه نهاد کمیسیون بین المللی حقوقدانان، همه بر جهتگیریهای کارتر در مبارزات انتخاباتی او تأثیر گذاشتند و در چنین وضعیتی بود که جیمی کارتر در مبارزات انتخاباتی خود همسو با جامعه بین المللی بر گسترش حقوق بشر تأکید کرد و بر روی کار آمد.
عدهای معتقدند که موضع و رویکرد آمریکا در بحبوحه انقلاب اسلامی 1357 ایران رویکردی توأم با تساهل بوده و با توجه به مشکلات داخلی رژیم پهلوی و اقداماتی که این حکومت در مقابل منافع آمریکا انجام میداد، (مثلاً تشکیل اوپک و افزایش قیمت نفت) دولتمردان آمریکایی مخالفتی با وقوع انقلاب اسلامی در ایران نداشتند. اما عدهای دیگر مخالف این دیدگاه بوده و این مسئله را مطرح میکنند که آمریکا به دنبال مقابله با انقلاب ایران و انجام کودتایی علیه آن بوده است و در واقع، از این طریق بهدنبال حفظ رژیم پهلوی و تداوم حضور خود در منطقه و حفظ منافع ملی خود برآمد.
دیدگاه اول: آمریکا و عدم مقابله با انقلاب ایران
عدهای از تحلیل گران و تاریخ نویسان اذعان دارند که انقلاب اسلامی باعث تهدید منافع آمریکا شده است اما این موضوع باعث برخورد حداکثری این کشور با انقلاب اسلامی ایران و مقابله کامل با آن نشد و اگر تحولات بعد از انقلاب و مخالفت انقلابیون ایرانی با آمریکا نبود، این دو کشور میتوانستند روابط مطلوبی را در دوران بعد از انقلاب تجربه کنند.این عده به برگزاری کنفرانس گوادلوپ در اواخر حکومت پهلوی اشاره میکنند. این کنفرانس که با شرکت کشورهای آمریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه برگزار شده بود، در ابتدا به دنبال حفظ سیستم پهلوی و یکدست کردن سیاستهای این کشورها برای مواجهه با انقلاب ایران بود، اما نهایتا در این کنفرانس از شاه و سیاستهایش انتقاد شده بود. همچنین در تاریخ 21 دی ماه 1357 سخنگوی کنفرانس خروج شاه از ایران را تأیید کرد و این مسئله مورد موافقت انگلستان و آمریکا قرار گرفت.
حتی در این کنفرانس کارتر گفته بود که" ... شاه باید برود و در دنیای جدید دیگر جایی برای سلطنت نیست...."
دیدگاه دوم: نقد دیدگاه اول و تبیین مخالفت آمریکا با انقلاب اسلامی ایران
معتقدین به این رویکرد عنوان میکنند که رژیم پهلوی نماینده و ژاندارم آمریکا در منطقه خلیج فارس بوده و از بین رفتن آن به هیچ وجه مسئله مطلوبی برای آمریکا نبوده است. بنابراین ایالات متحده پس از تشدید تحولات انقلابی در ایران به دنبال حفظ رژیم پهلوی برآمد و ژنرال رابرت هایزر را برای تدارک کودتایی همانند کودتای 1332 به ایران فرستاد. اما پس از ورود هایزر به ایران و بررسی شرایط انقلابی توسط وی، این ژنرال آمریکایی به این نتیجه رسید که رژیم شاه قابلیت تداوم ندارد و میبایست با سیستم جدید کنار آمد. هایزر در این زمینه گفته است: "اعتقاد داشتم که فاجعه آمیزترین احتمال این خواهد بود که آیت الله(امام خمینی) به ایران بازگردد، بدون آنکه ما توانسته باشیم ابتدا با او به تفاهم برسیم." اما با این حال و با وجود اذعان برخی مقامات امریکایی به نداشتن راهی بهجز کنارآمدن با انقلابیون ایران، کماکان برخی از مهمترین دولتمردان و سیاسیون این کشور تنها راه ممکن را مقابله با انقلاب اسلامی ایران میدانستند. نمونه این مسئله تماس برژینسکی در 12 آبان 1357 با شاه است و مطرح کردن این موضوع که آمریکا از هر اقدام شاه برای مقابله با انقلاب(حتی کودتای نظامی) حمایت میکند.برژینسکی که در آن زمان مشاور امنیت ملی آمریکا بود، نقش برجستهای در سیاست خارجی این کشور داشته و دیدگاههای وی در ضدیت با انقلاب اسلامی تأثیر فراوانی در نوع رویکرد آمریکا به مسئله مقابله با انقلابیون داشت. حتی پس از پیروزری نهایی انقلاب اسلامی و در سالهای اولیه پس از انقلاب نیز آمریکا به دنبال سرنگونی رژیم جدید بود و در این زمینه به هر راهکاری متوسل شد. پشتیبانی از کودتای نوژه شاید مهمترین مورد در این زمینه بود.فرجام
تأکید جیمی کارتر بر گسترش حوزه مدنی و حقوق بشر به طور ویژه در ایران را نمیتوان برای موقعیت شاه و دولت او خطرناک دانست، به گونه ای که سیاست حقوق بشر کارتر از دو منشأ سرچشمه میگرفت که یکی افزایش فشار نهادهای بین المللی و افزایش اعتراضات در ایران بود و دیگری استراتژی بود که در قالب گسترش حقوق بشر در ایران برای حفظ شاه و دولت آن انتخاب شد. هدف کارتر از خواستهای دموکراتیک در ایران، حفظ شاه به عنوان یک همپیمان قدرتمند بود. این امر بهوضوح، زمانی مشخص میشود که کارتر، فروش تسلیحات نظامی و اسلحه به ایران را متوقف نمیکند و خود نیز در خاطراتش بر حرکت همسو با رؤسای جمهور قبلی آمریکا تأکید میکند. شاه نیز نمیخواست روابط ویژه خود با واشینگتن و دسترسی به تسلیحات آمریکایی را به خطر اندازد و در همین رابطه اقدام به اعلام فضای باز سیاسی کرد اما فراموش کرده بود که مشکل حکومت او از بین بردن جامعه مدنی است و نه اعلام فضای باز سیاسیمنابع:موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران/شکل گیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی:محسن میلانی/دانشجویان مسلمان پیرو خط امام: اسناد لانه جاسوسی