ای پول


ای پول

شدم از دست تو دیوانه ای پول شدی با ما چرا بیگانه ای پول منم در چشم تو دیوانه و مست توئی در چشم من فرزانه ای پول همه راز و نیاز و حرص و ازم بود اندر پی ات پروانه ای پول غم و اندوه من هرشب...


شدم از دست تو دیوانه ای پول
شدی با ما چرا بیگانه ای پول
منم در چشم تو دیوانه و مست
توئی در چشم من فرزانه ای پول
همه راز و نیاز و حرص و ازم
بود اندر پی ات پروانه ای پول
غم و اندوه من هرشب زبهرت
شود صبح و سحر صبحانه ای پول
هر انگه لطف کنی ائی به سویم
چراغان می شود کاشانه ای پول
چرا با ما غریبان این چنینی
شدی در ذهن ما افسانه پول
ببار از اسمان مانند باران
به روی این حقیر مستانه ای پول
به عشق تو چنان دل بسته ام من
جهان را می کنم ویرانه ای پول
زمانی که تو نیستی در بر من
همه گویند مرا دیوانه ای پول
زمانی که تو هستی هم نشینم
همه گویند مرا مردانه ای پول
اگر روزی گذر کردی به کویم
ترا مهمان کنم در خانه ای پول
توئی در هر کجا در هر زمانی
عزیز و مونس و نازدانه ای پول






نفسِ سرکش