دوست و دشمن


دوست و دشمن

دائما این پیر در خیالش با بَرد حرف میزند بر سر این بام بی کر انش سرد برف میزند من تا خیالت هست آسوده ام با این ستم بر من جفا مکن،دشمنان از درد کف میزنند

دائما این پیر در خیالش با بَرد حرف میزند
بر سر این بام بی کر انش سرد برف میزند
من تا خیالت هست آسوده ام با این ستم
بر من جفا مکن،دشمنان از درد کف میزنند



کمیاب.انسان شناسی