سفرنامه قشم


سفرنامه قشم

در تمام بی قرای ها،قراری هست،نیست؟ در تمام بی کسی ها،غمگساری هست،نیست؟ آن زمان که شور و حالِ ما ،دِگر از پا فِتاد عاقبت هم تَشت دلتنگی از آن بالا فِتاد، با نظرها و سخن های میان دوستان علت بی حالی و...

در تمام بی قرای ها،قراری هست،نیست؟
در تمام بی کسی ها،غمگساری هست،نیست؟

آن زمان که شور و حالِ ما ،دِگر از پا فِتاد
عاقبت هم تَشت دلتنگی از آن بالا فِتاد،

با نظرها و سخن های میان دوستان
علت بی حالی و دلتنگیِ ما شد عیان

سور و ساتِ ماجراهای سفر بالاگرفت
عاقبت این ماجرا،در فصل سَرما پا گرفت

ما رها کردیم ،شهر و خانه ها و کار و بار
مژدگانی شد برای ما ،همانِ دیدار یار

قصه ی دیدار ما هم کم کَمَک آغاز شد
وعده گاه ما جنوب و ساحلی دل باز شد

در میان ِچاهکوه و بامِ قشم و دَرگَهان
با سکوتی می گذشتیم از میان هر مکان

ساحلِ ناز و نِشستن دور آتش در غروب
شاهد دلدادگی ها بود ،دریایِ جنوب

قهر و دعواهای کوچک خنده ها آورده بود
دلخوریها می‌گذشتند، چون نسیمی زودِ زود

با امیدی همچو قطره آمدیم ،دریا شویم
تا که شاید ما برای دیگران، سقّا شویم

صد نشانه گفته اند،سالک فلان است و فلان
ما که آن بازِ رهائیم ،ما نَه اینیم و نَه آن..

انتهای ماجرا را بعدها تاریخ می گوید، بِدان

ردِ پاها را فقط در عشق می جوید ،جهان


زهرا سادات




فیلم| مردی که 26 سال پیش گم شده بود در زیرزمین همسایه پیدا شد!