سفر دلتنگی


سفر دلتنگی

چشم هایم را از رویِ شهر برمی دارم بال هایِ نگاهم را به کوه ها می کِشانم به دشت هایِ سرسبز به درٓه هایِ پُرراز به صخره هایِ پُرصلابت سفری می کنم زمانی که دلم چونان عقابی برایِ خودم تنگ می...

چشم هایم را
از رویِ شهر برمی دارم
بال هایِ نگاهم را
به کوه ها می کِشانم

به دشت هایِ سرسبز
به درٓه هایِ پُرراز
به صخره هایِ پُرصلابت
سفری می کنم

زمانی که دلم
چونان عقابی
برایِ خودم
تنگ می شود

آسمانِ ابریِ بهار را
زیباترین عرصه
برایِ پروازِ روح
در ظهرِ پُرسکوت می دانم

آرش آزرم
1403.2.1




شیمیل ها چه افرادی هستند؟