سپیدواره 3


سپیدواره 3

1 تاکجا میخواهی مرا به باد دهی گیسویت را جمع کن 2 آمدم شایدسراغی ازمن بگیرد اویی که برنگشت 3 به خزان میزند این چشم و رخ و موی تو آی... به خودت بیا داری غزل میشوی برای شعر م 4 چه...

1
تاکجا میخواهی مرا به باد دهی
گیسویت را
جمع کن



2
آمدم
شایدسراغی ازمن بگیرد
اویی که
برنگشت



3
به خزان میزند
این چشم و رخ و موی تو
آی...
به خودت بیا
داری غزل میشوی
برای شعر م



4
چه غمگنانه می سرایمت
آنگاه که باتمام عشق
ستمگرانه مرا
ترک می کنی



5
باید که باتو
به جنگل زد
با چشمان وحشی سبزی که
فقط مرا گم میکنند




6
دیدار به دلدار سپردم
عجیب است
دلدار که یک دل
به دیدار
ندارد



7
ما اشتباه می گیریم
زندگی را با دنیا
دنیا را با زندگی
اینجا زندان است
باید مثل بهشتی که داشتیم زندگی کنیم
حوا


8
نظم برنمیدارد
گیسوانت در باد
وقلم
که ناخواسته تورا
به واژه می کشد



9
اعتقادم این است
من مرده ام
فقط راست می گفتند
عذاب قبری دارد
دوریت



10
تو از من نپرس
ازخودت بپرس کجایی
که من
گم شده ام
لعنت به این فراموشی بعداز تو




11
من ازتو
فقط شعرهایت را می خواهم
بمان تاصبح برایت بنویسم



12
هوا عجیب حال مرا دارد
نه ماه ش پشت ابر می ماند
نه خورشیدش مدام آزاد است
واین باران بدون شرح
بعداز تو



13
آنقدر پای بداهه هایم
احساس به خرج دادی
تا عاشقم کردی
دلم برای بداهه های نگاهت
تنگ است
سری نمیزنی؟



14
تو
گوشت را به من بسپار
دلت
مال خودت



15
مه گرفته
تا کجا ی دلت را
من روی قله می خواهمت
دورازدست



16
..وآنچه آتش را به شعله کشیدن وا می دارد
صاعقه ای ست که از نگاه تو می خیزد
در خواستنی این گونه
که منم



17
ماندن تو
همچون جاری بودن
زندگی می بخشد
ورفتن ت
مردابی ست
مرگ آلود



18
حرفی بزن
چیزی بگو
از نگفتن چیزی عوض نمی شود
فقط خاکستری می شود
تمام دنیایی که به امیدش سیب چیدی



19
اتاقم چقدر به هم ریخته
فقط یک بار آمدی
ویک عکس روی دیوار
جاگذاشتی



20
پیر تر شده
موهایم
چشمانم
لب هایم
از روزی قبل از بهار که دیدمت
با یک مشت پروانه
از کوچه رد شدی




باور میکنی