سرنوشت


سرنوشت

سرنوشت ............ من اسی همیشه فکر می کردم که بر روی بال سرنوشت خویشم هر آن چه را که او نوشته همان است ولی این منم که گرفتار نیشم فکر می کردم میشود با سرنوشت خود کنار آمد خود را به بی خیالی زد و...

سرنوشت

............

من اسی همیشه فکر می کردم که
بر روی بال سرنوشت خویشم
هر آن چه را که او نوشته همان است
ولی این منم که گرفتار نیشم
فکر می کردم میشود با سرنوشت خود کنار آمد
خود را به بی خیالی زد و دوام آورد
بر روی بال سرنوشت بودم وگمراه
آسمان را می دیدم و همیشه
خسته از راه
هرگز فکر نمی کردم که
شاید روزی عوض شوم و
لباس تکراری را
از تنم به در آورم و
لباسی نو و پاکیزه را بر تنم کنم
سرنوشت
در داستان زندگی آدمها
نقش اصلی ، را دارد
و کتاب آن ها را یا تمام می کند
یا که نیمه تمام رها می کند
مانده به قلمش که تا چه حدی جوهر دارد
سرنوشت
مانند ساختمانی است
که از اول باید درست بنا شود
نه بر روی شن های روان
بلکه بر روی صخره ای محکم پی ریزی شود
گاهی باد و طوفانهای زندگی
ما را از جایی که باید باشیم دور می کند
و ما فریب این روز و شب را می خوریم
افسوس
که باچشمانی بسته ما را گمراه می کند
دل می بندیم به جایگاه جدیدی که
پیدا کردیم
در میان تن ها گشته و نهالی از نو بنا کردیم
ولی هرگز نمی فهمیم
که این خودمان بودیم
که تمامی پل های پشت سرمان را با نادانی خراب کردیم
با چشمان کور و زبانی لال
رو می کنیم به سوی سازنده کلام سرنوشت و
می گوئیم این چه سرنوشتی بود
که بر سر راه زندگی ما بنا کردی
این ما انسانها هستیم که باید
به دور خود
خوب نگاه کنیم
مثلا به کودکی که تازه تولد یافته
از شیر در آمده و راه رفتن را آموخته
بارها زمین خورده ولی باز هم از نو برخاسته
اگر ما هم بتوانیم از اشتباهاتمان درسی آموزنده
بگیریم
افکار سرکشمان را آرام کنیم
تا دوباره جانی تازه بگیریم
دائما به حرکت قدمهایمان دقت کنیم
اگر بیراهه رفتیم
زود سد محکمی را در آن راه بنا کنیم
بلند پروازی نکنیم
ولی خود را سبکبال آماده پرواز کنیم
شاید کمی کلام سرنوشت در ما
شیرین شود
گرد و غبار و غم و افسردگی
از ماهم به دور شود
بفهمیم این خود ما بودیم
که با سرنوشتمان قماربازی کردیم
خود را از واقعیت و اصل زندگی
به دور کردیم
سرنوشت فقط جاده ای است که
به دو راه وصل می شود
راه برگشتی ندارد و درمسیرش
دامهای روزگار است که پهن می شود
فریب شیطان پیر درون آدمی
کاری می کند تا نام سرنوشت تیره و تار میشود
کسی خودش نمیفهمد
این چرخش دوران
چگونه مانند تازیانی
بر سر راه ثانیه های
زندگیش وصل می شود
از این رو است
که می گوئیم ببینید سرنوشت
با ما چه کرد
فلانی را به زمین زد
شاهان را از تخت به زیر کشاند
بعد گدای بی سوادی را حاکم زمان ما کرد
سرنوشت
چیزی نیست که بگوئیم از اول او بود که بر
سر راهمان نوشت
سرنوشت ازتولد تا به گور
فقط با ما همگام است
شاید دخالتی هم بکند
ولی در درستی راه
یا که اشتباه راه ما
با ما همگام و همراز است
ما انسانها برای آرامش روح و وجدان خود
گاهی خوب یا که بد زندگی خودمان را
به گردن سرنوشت می اندازم
ولی نمی دانیم که
همین سرنوشت
در این چرخه گیتی
انسان ساز هم هست

سرنوشت،....

... از اسی ....



معرفی بهترین خودروهای تاریخ کشور آلمان