گریه نهان کردم


گریه نهان کردم

علی جعفری نشستم با کاروانی درد دل با ساربان کردم دوری یارخود را هم کم وبیشی عیان کردم گفتم که روح و روانم بود و در حلقه عشق قلبم را گرفتم و شروع به گریه نهان کردم اودانست که چه ها کشیده ام ازدرد...

علی جعفری
نشستم با کاروانی درد دل با ساربان کردم
دوری یارخود را هم کم وبیشی عیان کردم
گفتم که روح و روانم بود و در حلقه عشق
قلبم را گرفتم و شروع به گریه نهان کردم
اودانست که چه ها کشیده ام ازدرد فراقش
آمده به خواب من و شعرم را هم بیان کردم
بوسیدومرا هم باگریه به آغوش خود کشید
بچه ای بودم چو مهر مادری را به جان کردم
آمد بخوابم و شبی که ماه هم در کنارش بود
گفتم میآورم شعرهایی که برایت فغان کردم
رفتم به دنبال دفترهایی که من خودم داشتم
پیدا کردم مسیرهایی که سیر کهکشان کردم
آوردمش که بگویمت که توجان و دلم هستی
این واژه هاییست که ازعشق خود روان کردم
گفتم که نوید آمدنت راهم به جعفری داده اند
پیوستن سپیده را هم‌ در دل بخود نهان کردم
تعبیر شد وخوابم بعد از بیست سال تو آمدی
صبری بکردم و شرح خود را ببین عیان کردم
شاعر :علی جعفری
تاریخ سروده شده : 18 اردیبهشت 1403
نام شعر : گریه نهان کردم



تو خدایی؟