ساعت انتقام
در وضعیت سفید هنوز تیغهها به دستها خورانده میشوند و من قهرم با نیمهی بلورین خود با نیمهی در پژواکِ روزِ سبز برای تنها نبودن تنها دستانِ کمی کمک میکنند به ما و آنان که میلیسند نمک آستینها...
در وضعیت سفید
هنوز
تیغهها به دستها خورانده میشوند
و من قهرم با نیمهی بلورین خود
با نیمهی در پژواکِ روزِ سبز
برای تنها نبودن
تنها دستانِ کمی کمک میکنند به ما
و آنان که میلیسند نمک آستینها را
بدل به ماری میشوند
هیچ دری نیست که خشمگین گشوده نشود
رو به رویای آرام یک حضور
جایی که سامانهی ضاربان عضو میگیرد
با خبرچینانی از سایهها و شاخهها
در کمین ماهِ روان بر آب
آنجا که ساعت انتقام
کمانه میکند به سوی زن
و دریاهای شاد پلمپ میشوند
کروموزومهای نور
در تابوتهای سرد.
ماه، عقیم میشود به شبِ زُهدفروشان
تا تبِ نالهها حک شود بر مرمر باغ
چون هنوز به زیر چتر سبزینهی رویاها
معبری هست سوزانندهی شبانهی معصوم ما
دخترم
آماده باش
برای ارتعاش سگهای خیابان
و شمردن پلههای سلاخخانه
چون قلب تو به زودی خواهد دانست
چگونه جای خالی آب
به ناگاه خاکستریست
که زمین را لبهاییست سوخته
و ضرباهنگی در ستیز با خواب خوش
آنگاه که تکهای از ستارهی تن تو
در پاکتی سربی
به خانهات ارسال میشود.
حسین صداقتی
(بهشهر) 5 اردیبهشتماه 1403
هنوز
تیغهها به دستها خورانده میشوند
و من قهرم با نیمهی بلورین خود
با نیمهی در پژواکِ روزِ سبز
برای تنها نبودن
تنها دستانِ کمی کمک میکنند به ما
و آنان که میلیسند نمک آستینها را
بدل به ماری میشوند
هیچ دری نیست که خشمگین گشوده نشود
رو به رویای آرام یک حضور
جایی که سامانهی ضاربان عضو میگیرد
با خبرچینانی از سایهها و شاخهها
در کمین ماهِ روان بر آب
آنجا که ساعت انتقام
کمانه میکند به سوی زن
و دریاهای شاد پلمپ میشوند
کروموزومهای نور
در تابوتهای سرد.
ماه، عقیم میشود به شبِ زُهدفروشان
تا تبِ نالهها حک شود بر مرمر باغ
چون هنوز به زیر چتر سبزینهی رویاها
معبری هست سوزانندهی شبانهی معصوم ما
دخترم
آماده باش
برای ارتعاش سگهای خیابان
و شمردن پلههای سلاخخانه
چون قلب تو به زودی خواهد دانست
چگونه جای خالی آب
به ناگاه خاکستریست
که زمین را لبهاییست سوخته
و ضرباهنگی در ستیز با خواب خوش
آنگاه که تکهای از ستارهی تن تو
در پاکتی سربی
به خانهات ارسال میشود.
حسین صداقتی
(بهشهر) 5 اردیبهشتماه 1403