ضرر نکنید

ضرر نکنید
ساقه ی سبز بید مجنون را دسته ی چوبی تبر نکنید
جنگل سبز آرزو ها را باغ بی برگ و بی ثمر نکنید

شاخه ها لانه قناری ها چینه ها آشیان کوکوهاست
جوجه مرغان این حوالی را سهم روباه بی پدر نکنید

دره و کوه و بیشه و صحرا قابی از بیکران آبادیست
آب سرچشمه های پاکی را پر از الودگی اگر نکنید

به اهالی کمی امان بدهید دستی از دوستی تکان بدهید
مهربانی بهانه خوبیست میشود بیش از این ضرر نکتید

به پر و بال قو بیاندیشید به پرستو که غرق زیباییست
گور بابای جمع کودن ها اینهمه جستجوی خر نکنید

بعد از آنیکه دشت گندم را سفره نان دوستان بکنید
گل بابونه را بیاندیشید شعله در جان خشک و تر نکتید

اگر از آفتاب می رنجید مثل خفاش ها به تاریکی
حرفی از مطلع سحر نزنید شهرک خفته را پکر نکنید

آسمان شمال اگر ابری، آسمان کویر اگر صاف است
عطر باران بهتری دارد توده ای را که بارور نکنید