فریاد


فریاد

درون من شاعری است خسته ، عاشق ، درگیر... درون تو شعری است غمگین ، افسرده ، تنها... در من فریادهای درختی است خسته از میوه های تکراری و تو برفی که شاید سالها بیاید اما ننشیند... تو اما شهامت...

درون من شاعری است
خسته ، عاشق ، درگیر ...
درون تو شعری است
غمگین ، افسرده ، تنها...
در من فریادهای درختی است
خسته از میوه های تکراری
و تو برفی که شاید سالها بیاید
اما ننشیند ...
تو اما شهامت مهربان بودن با دیگران را داری
به خواب من بیا
یک دوستت دارم بگو
من برایت شعر میگویم
چطور است؟؟؟



جفا