دلقک


دلقک

حرف های زیادی به گوش دل خوانده ام فریادهای زیادی را در حنجره مزه مزه کرده ام غم هایم را یک به یک شمرده ام در سنفونی اشک و لبخند تاریکی شب را در خاطراتم سهیم شدم و از درونش دلقکی زاییدم دلقکی با...


حرف های زیادی به گوش دل خوانده ام
فریادهای زیادی را در حنجره مزه مزه کرده ام
غم هایم را یک به یک شمرده ام
در سنفونی اشک و لبخند
تاریکی شب را در خاطراتم سهیم شدم
و از درونش دلقکی زاییدم
دلقکی با موهای سپید و لبخندی تلخ
چشمانی خیس و دماغی سرخ از درد
چه شب ها که در کوچه های شهر
همراه عجوزه شَک هم قدم نشدم
و صبح هنگام به تابوتی خزیدم
در گورستانی به اسم خانه
در هوس بوسیدن شبی دیگر
در فکر تو
در اندیشه بیمار گونه تو
در سردرد های بعد تو
و در ایستگاهی که اتوبوسی نه ایستاد
مگر مقصدش درد و رنج بود
در جنگی که کشته ای نداشت بجوز من



شاه خراسان