رد بوسه


رد بوسه

چنان آشفته ام انگار میانِ دو فصل خنده و گریه نقاشی می کنم بهار و پاییز را گاهی فسرده و گاه بشکفته... چون ریزش برگ ها و طراوت سبزِ چمنزارها با اندیشه ای تب دار و خسته و حِسی چون ردّ هفتاد...


چنان آشفته ام
انگار میانِ دو فصل خنده و گریه
نقاشی می کنم بهار و پاییز را
گاهی فسرده و گاه
بشکفته ...

چون ریزش برگ ها
و طراوت سبزِ چمنزارها
با اندیشه ای تب دار
و خسته
و حِسی
چون ردّ هفتاد بوسه ی گناه‌
که مانده رویِ لبانِ معشوقه ها
و این رعشه هایِ آراسته
که هم خام است و هم
پخته

دریغا
از خاطره ای که چون رود
روان شد به عزم دریا
ای کاش سالخورده می شد
حافظه یِ شاعری

در فصل به فصل سروده ها
که نه بهار بود و نه پاییز
جامانده
لهجه ی عشق...

به لکنت افتاده
زبانِ نوازنده ی زندگی
که همیشه مسخِ بی قراری هاست

مرتضی حامدی




تزیین جشن الفبا در مدرسه | 40 ایده تزیین جشن الفبا در مدرسه برای کلاس اولی ها برای دهه ...