به آغوش خدا سوگند


به آغوش خدا سوگند

به آغوش خدا سوگند به پیر دیر و میخانه به آن از خویش بیگانه که یا هو می زند پیمانه پیمانه به آن شمعی که روشن کرد این خانه به آن دیوانه پروانه به آن خال و به آن دام و به آن دانه به آن منصور در راه...

به آغوش خدا سوگند
به پیر دیر و میخانه
به آن از خویش بیگانه
که یا هو می زند پیمانه پیمانه
به آن شمعی که روشن کرد این خانه
به آن دیوانه پروانه
به آن خال و به آن دام و به آن دانه
به آن منصور در راه طناب دار سلانه
به آن اوراد رندانه
که مفتونم ندانم چیست فتانه

شراب آب انگور است..
..یا حور و یکی زیبای مستور است..
..یا آواز تنبور است..
..یا منشور آن نور است..
..یا خودجوش یک شور است..
..یا تنها نشان وهم مستانه

اجاق این شقایق یا که آن گیسوی ریحانه
هوس دارم زنم بر زلف او شانه
الا ای پیر فرزانه
منم بد مست سر نشناس و پا نشناس و دیوانه
منم بر آن کلید کعبه عشق تو دندانه
خدا را مشکن این بتهای بتخانه
تبر بیرون بر از خانه



کیمیا