عهد مودت


عهد مودت

نبود عهد مودت رفیق خوش گُهرت را چه بود عهد مودت رقیبِ بد گُهرت را؟ من از طریقت تو دانِ مِهر چیدم و دیدم که نیست عنصر ناخالصی به کانِ زَرَت را مناعت تو بلند است و ارجمند نگاهت وَلِیک قائده بیش است...

نبود عهد مودت رفیق خوش گُهرت را
چه بود عهد مودت رقیبِ بد گُهرت را؟

من از طریقت تو دانِ مِهر چیدم و دیدم
که نیست عنصر ناخالصی به کانِ زَرَت را

مناعت تو بلند است و ارجمند نگاهت
وَلِیک قائده بیش است شرحِ مختصرت را

جهان به حکمتِ قانون انتظام بلند است
جمال اوست هر آنچه گرفته دور و بَرَت را

صدای اوست نوایی که از نیِ تو برآمد
صفای اوست به قلبِ حبیبِ منتظرت را

نشان اوست صدایی که گفت آاااااااای انا الحق
زبان اوست نهان در ترانه‌ی شکرت را

امید آنکه دلی را به عمر خویش نخستی
ولی بخست خداخانه ام ، نخواستنت را
خداخانه دل


ولی بِخَست صفاخانه ام، غریب نگاهت
دلم صفای تو میخواست، گرمیِ نگهت را

من از دیار خداوندِ آشنای تو هستم
من از خدای اَم و تو خواهی از خدای کِه اَت را؟

سروش عشق نهان بِه، چو گوش دل تو نداری
به حرف های منِ بی قرارِ در به درت را



از دهن افتاده ی ما نوششان