جدایی،قضاوت zwnj;


جدایی،قضاوت zwnj;

آه، از این مردمان دنیا گله دارم، خسته ام: از حرفی که‌ هی پشت سرم می‌گویند خسته ام: پشت فریاد سکوتم، جز غم وماتم ندارم هر طرف رو می‌کنم؛ جز بی‌کسی محرم ندارم حرف به در می‌گویم: که دیوار بشنود؛ درد...

آه، از این مردمان دنیا گله دارم،
خسته ام: از حرفی که‌ هی پشت سرم می‌گویند

خسته ام: پشت فریاد سکوتم، جز غم وماتم ندارم
هر طرف رو می‌کنم؛ جز بی‌کسی محرم ندارم

حرف به در می‌گویم: که دیوار بشنود؛
درد مرا بعد خدا؛ همدرد میفهمد؛

تو که می‌گویی، چوب خدا را خورده‌ام
نه خیال بعد نکن، چوب خدا، این گونه نیست؛

کار کن؛ زحمت بکش، جان بکنی، آخر عمر،
همسرت، ای کاش ازت راضی باشد

زندگی را باختم، که تن به تسلیم ندهم
کار زن نیست، که بازنده بازی باشد

خنجر دوست تر از این ها، بخدا، تیزتر است
گریه‌ها هرجاست، از آن سهم وتضمین دارم

بعدجدایی، هر سایه‌‌های که دست تکان دادن
دود بود، عجب دست سنگینی داشت

درد آخر بغلم کرد، هماغوشم شد؛
صبر بغلم کرد، و من یک مرد خوشبخت شدم،


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ماجرای زنی که دختر 2 ساله‌ اش را با قرص کشت