تکرارِ درد
تکرارِ درد زندگی تکرارِ دردی بیش نیست هیچ کس آسوده از این نیش نیست هر که عاقل تر عذابش بیشتر نیک بختی جز برای میش نیست گل به خارش طعنه زد کین جان و تن جز ز مهرت، همنشینم، ریش نیست دشمنان جایِ خود...
تکرارِ درد
زندگی تکرارِ دردی بیش نیست
هیچ کس آسوده از این نیش نیست
هر که عاقل تر عذابش بیشتر
نیک بختی جز برای میش نیست
گل به خارش طعنه زد کین جان و تن
جز ز مهرت، همنشینم، ریش نیست
دشمنان جایِ خود امّا دردِ ما
هدیه جز از دوستانِ خویش نیست
آه، از گندم نمایِ جو فروش
هر که ریش بر صورتش درویش نیست
آینه در ظاهر و پشتش دو رنگ
کو پس آن یاری که بد اندیش نیست
علی پیرانی شال(آرام)
زندگی تکرارِ دردی بیش نیست
هیچ کس آسوده از این نیش نیست
هر که عاقل تر عذابش بیشتر
نیک بختی جز برای میش نیست
گل به خارش طعنه زد کین جان و تن
جز ز مهرت، همنشینم، ریش نیست
دشمنان جایِ خود امّا دردِ ما
هدیه جز از دوستانِ خویش نیست
آه، از گندم نمایِ جو فروش
هر که ریش بر صورتش درویش نیست
آینه در ظاهر و پشتش دو رنگ
کو پس آن یاری که بد اندیش نیست
علی پیرانی شال(آرام)