معدن تب


معدن تب

ّ(گاه و بیگاه بزن مُهر لبت را برلب ) سینه من به هوای تو شده معدن تب تو سفر کردی و در خانه دل ساکن شد هر کجا هست زهجران تو این ناله و لب وز لب و چشم تو خواهم شکر و باده ناب که لب من به شکر خنده...

ّ(گاه و بیگاه بزن مُهر لبت را برلب )
سینه من به هوای تو شده معدن تب

تو سفر کردی و در خانه دل ساکن شد
هر کجا هست زهجران تو این ناله و لب

وز لب و چشم تو خواهم شکر و باده ناب
که لب من به شکر خنده گشاید مطلب

زلف مشکین تو هر لحظه کند پرده دری
لعل شیرین تو هر لحظه کند شهد طلب


من که در خلوت دل با تو نشستم همه شب
تو به من چهره برافروز که آن شب به عجب

تو زما رفته و ما برسر راهت مانده
از تو مهجور و به دل حسرت و در دیده تعب

لب شیرین تو چون کام مرا شیرین کرد
گشت در کام دلم حنظل هجران تو تب

هر که را بوسه زدم بوسه به دشنام تو داد
که ثنای شه آفاق تویی کام حسب
امین طیبی


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


متن دیکته شب کلاس دوم ابتدایی برای همه درس ها