فرخنده ای سپیده


فرخنده ای سپیده

علی جعفری عشقت درون دل هست وجای دگر نمی رود پا بند تو گشته ایم و بر پای حدر نمی‌رود دردی درون سینه داری و هم دردت میشوم تا زنده‌ ام فدای تو میشوم جای کدر نمیرود آسوده باش و پیمان دل بسته‌ایم...

علی جعفری
عشقت درون دل هست وجای دگر نمی رود
پا بند تو گشته ایم و بر پای حدر نمی‌رود

دردی درون سینه داری و هم دردت میشوم
تا زنده‌ ام فدای تو میشوم جای کدر نمیرود

آسوده باش و پیمان دل بسته‌ایم به عشق
قربانی عشق را دیده ام از جای گوهرنمیرود

افتان و خیزان هم آمدم به سویت ای زندگی
با یاد تو نفس میکشم و برجای شرر نمیرود

فرسوده شد عمر من از دوریت حال که آمدی
آماده باش ببوسمت که بوسه نای دگر نمیرود

هر چند که رفته ای ومال من هستی وبخوان
فرهاددرکوه هست ودیده ام جای دگر نمیرود

فرخنده ای سپیده جان برای جعفری هم بمان
در باغ و بستان هستم و جز پای هنر نمیرود

شاعر علی جعفری
تاریخ سروده شده : 3 اردیبهشت 1403
نام شعر : فرخنده ای سپیده

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | گوشه‌ای از بهشت مخفی شده در ایران؛ آبشار دوقلوی زمرد حویق در دل کوه‌های تالش