یار بی zwnj; خبر


یار بی zwnj; خبر

ز غمش اسیر گشتم،ز سرم خبر ندارد ز لبش ابیر گشتم،ز دلم خبر ندارد قدحی پر از شرابی بنوشم به روی ماهش ز رخش قصیر گشتم،ز چشم خبر ندارد شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی ز نمش اثیر گشتم،ز شبم خبر ندارد او...

ز غمش اسیر گشتم،ز سرم خبر ندارد
ز لبش ابیر گشتم،ز دلم خبر ندارد

قدحی پر از شرابی بنوشم به روی ماهش
ز رخش قصیر گشتم،ز چشم خبر ندارد

شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
ز نمش اثیر گشتم،ز شبم خبر ندارد

او گرفته منظر دل، به کجا نظر کنم من؟
دل من قرار خواهد،دل او نظر ندارد

او گرفته شهر دل را ، به کجا سفر کنم من؟
دل من دچار او شد،دل او خبر ندارد

ز سرم نمی‌رود یک نفس آرزوی یار
ز من آن که صبر جوید ز دلم خبر ندارد

ز تو کی کناره گیرم؟ که تو در میان جانی
دل من ز دوری اش سوخت، دل او خبر ندارد

تو دوای درد عشقی ، ز دلم گذر نکن یار
به جهان فاقد او، دل من میلی ندارد

چه کنم ز شرح حالم که دوای آن وصال است
روی یار دل فریبم به دلم نظر ندارد

چه کنم که سودایش،نکند دلم اسیرش
غم دل به یار گفتم،به چه سود اثر ندارد

به کسی دگر نبندم،دلی از خیال باطل
عجب از محبت من که در او اثر ندارد

ز نگاه دل فریبش، دل من سیری ندارد
دل من ز غصه خون شد،دل او خبر ندارد


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شکست جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی در یمن