پرنیان نگاه


پرنیان نگاه

پرنیان نگاه به تماشا ایستاده ام... خرق عادت نگاهم را در جاذبه ی چشم نواز چشمانم بهت زدگی اندیشه ام در انعکاس آیینه های آفرینش کیهان و چهارچوب چِراهای محدود اذهان حریر نازک نگاهم بی تاب می...

پرنیان نگاه
به تماشا ایستاده ام ...
خرق عادت نگاهم را
در جاذبه ی چشم نواز چشمانم
بهت زدگی اندیشه ام
در انعکاس آیینه های آفرینش کیهان
و چهارچوب چِراهای محدود اذهان
حریر نازک نگاهم بی تاب می شود..‌
و من : محو در نجوای نجیب ستایش صادق گل سرخ......
پرواز پروانه های رهایی رونده ی رویاها
و باز می تابد بارقه های بدیع باورها...
جاری ست شبنم شیدایی شکوه شگفتی های هستی
اقناع می شود باورم ..‌
وزین می شود حجم نگاهم
قاموس واژه هایم سکوت می کند...
آوای کمیاب کائنات ، آرام می کند روحم را ..‌
قداست ناب خاک پاک طینت صبور...
اعجاب عجیب سکوت ژرفِ مغرور..‌.
و می نوازد ، آفتابگردان نجیب نگاهم ، نوازشگرانه ، نرگس های نیک نگاه را ...
و من در آیینه ی راستین چشمان نرگس ، اصالت ازلی ام را به تماشا می نشینم...
ذوق زده می شود، ذائقه ی روحم
و می پیچد رایحه ی راستین یاسمین ...
طنین طناز لالایی طبیعت
گوش جانم را حریص می کند
قاب نیکوی نیلوفران ناب ، سماجت اراده ام را گستاخ می کند
سیال احساس نگاهم ، ملموس می شود
و طلوع خورشید در چشمانم
چشمانم چشمه ی نور می شود...
و انعکاس آیینه های اعجاب عرفانی..‌.
قلبم دریای دیبا می شود...
رودخانه های اعتماد از نهان قلبم ، روان
می شود...
ترنم لبهایم ، زمزمه ی زلال جاری جویباران
کرشمه ی گیسوان مواجم ، بیقرار قاصدکهای محجوب دلدادگی ...
دلم دلتنگ دلتنگی ها می شود
اعجاز انسجام افکارم ......
و اعتراف می کند قصور عاجزانه ی چشمانم
سلاله ی ستارگان مرا می خواند
و سحرانگیز می شود، تماشای نقره پاش ستارگان ساحره ی سپهر ......
ماه در طیف طناز تماشایم ، افسونگری می کند...
دوست دارم بر روی ماه قدم بزنم ...
ستاره ی قطبی را ستایش کنم ...
در آغوش آسمان ، بگریم
و بیکران سیال شناور جاری کهکشان ها با من صمیمی می شود
آذرخش خیالم ، رعشه وار طغیان می کند...
و من در مواج باران بیقرار بهاران ، بلور اشکهایم را کتمان می کنم ...
پیغامهای شگفت کائنات ...
عظمت شکوه احساسات...
پرنیان نگاهم ، پاک سیرت می شود...
و بی پروا می شود پژواک یکرنگی نجوای درونم ...
چشمانم سکوت می کند
آبشار آرامش از نگاهم می بارد
و بیقرار می شود ، عاطفه ی عامدانه ی عبودیت...
پس از حصارهای حزین دلتنگی ، ساحل نقره فام آرام ، تسکین می دهد
عروج می کنم از پله های تکاپوی بلندپروازی ...
و لایتناهی شکوه شگفتی های هستی ، بر من مکشوف می شود
می گریزم از مرداب کاذب کج اندیشانه ی جهالت ها...
یاقوت اشکهایم لجاجت می کند...
در ماورای طبیعت شوق انگیز...
گستره ی گهواره ی زمین دل انگیز...
لالایی وار آرام می نوازد ...
برق نگاهم در درخشان مرواریدهای دلدادگی دریایت گم می شود
و همین جاست :
پرتوهای پر فروغ پرستش ...
معجزه ی مهرانگیز آفرینش...
غرق می شوم در آبگینه ی زلال زمرد یگانگی ات...
عاجزانه ی عجیب رشحه ی قلمم در اعجاز آفرینشت ...
جاذبه ی عاطفه ی پرنیان نگاهم در عاشقانه ی پرستشت ...
و تسلیم می شوم در تجلی تابان تماشای منشور مفتون هستی ات ...
و تو همان ، گنجینه ی عشق اصیل یکتایی...
ظهور می یابی در یاقوتهای یقین مینایی ...
و دیوانه می کند مرا :...
پیام دلدارانه ی دلنوازانه ات ...
پیچیده در تمام هستی دلزده ام ...
و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون :
و جن و انس را نیافریدم جز اینکه مرا پرستش کنند......
و تنها همین برای تمام تمنای هستی ام کافی ست ...
سوره ذاریات آیه 56
و عجیب اعجازی ست ، که من از پرنیان نگاه ناب آفرینشت به پاکی شکوه پرستشت ، عروج می کنم ......
شعر نو
پرنیان نگاه
نرگس آجدانی گل نرگس
ایران سمنان شاهرود
اردیبهشت 1403








حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | وضعیت ناراحت‌کننده امامزاده ابراهیم شفت پس از آتش‌سوزی گسترده