شهرآشوب


شهرآشوب

شهریوری، یک شهر را زیر و زِبر کردی لیلای شهرآشوب ، من را در به در کردی ویرانه کردی کلبه ی نوسازِ باور را تا اقتدا بر قامتِ سردِ تبر کردی گفتی که هم پای منِ دیوانه می مانی بی اعتنا رفتی و آن کار دگر...

شهریوری، یک شهر را زیر و زِبر کردی
لیلای شهرآشوب ، من را در به در کردی

ویرانه کردی کلبه ی نوسازِ باور را
تا اقتدا بر قامتِ سردِ تبر کردی

گفتی که هم پای منِ دیوانه می مانی
بی اعتنا رفتی و آن کار دگر کردی

هی قصه می بافیدم از سبزیِ دستانت
هر روز پاییزِ دلم را بیشتر کردی

شهریورِ چشمت جهانم را بر آشفته
در آخرین بوسه تنم را شعله ور کردی

یک عمر در غفلت برایت شاعری کردم
تنها زمان رفتنت من را خبر کردی

محمدحسین ناطقی

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دستگیری سارق گوشی موبایل توسط یگان حفاظت سازمان پایانه ها