راه سخت


راه سخت

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم بی رمق ناله کنان بر سر این کوچه نشستم خاطرات خوش ما داخل این کوچه ی خالی فکر هایی که دگر کار نهاده به دو دستم من پریشان دو چشمان پر از جام شرابت دگر از پای...

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
بی رمق ناله کنان بر سر این کوچه نشستم

خاطرات خوش ما داخل این کوچه ی خالی
فکر هایی که دگر کار نهاده به دو دستم

من پریشان دو چشمان پر از جام شرابت
دگر از پای فتادم نروم راه که مستم

آنقَدَر ضجه زدم رو به سرای تو شبانگاه
ضربه ای خورد به سینه که ز دنیای تو رَستم

تا بخود آمدم و روی به دنیا بِنَهادم
باده بر لب زده بودم ز همان جام الستم

روزگاری که نکرده است به ما روی خوشش را
به خیالش که در این راه‌ مرا داده شکستم

راه ِ پر دردسر و سخت ِ وصال تو چنان بود
مثل یک کودک نوپا که گرفته است دو شستم

فکری از نو بزند شعله درون تن‌و جانم
که درین خاک غریبی من همان کهنه درختم

در پریشانی آن شب ، یاد تو ، نم نم باران
دل از این زندگی پُر تنش و سرد گسستم

مصراع نخست از شاعر گرامی فریدون مشیری

فریما محمودی


بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شکست جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی در یمن