نگرانی، هشدار، بغض


نگرانی، هشدار، بغض

دنیای اقتصاد : کارشناسان نگران‌اند، مسوولان نه! مشاهدات کارشناسی حاکی از بحران افزایش مهاجرت نخبگان است اما آمارهای رسمی، به گفته مسوولان، موید وجود چنین بحرانی نیست. در سه، چهار سال گذشته جدل دامنه‌داری میان این دو گروه شکل گرفته و هر بار با اظهار‌نظری تازه در کانون توجه رسانه‌ها قرار گرفته است. انتشار نامه‌های سرگشاده از سوی چهره‌های فعال فرهنگی و دانشگاهی، سخنرانی‌های انتقادی و نوشتارهای متعدد چهره‌های هنری در شبکه‌های اجتماعی درباره مهاجرت نخبگان و تشدید آن در چند سال اخیر، موجی از نگرانی عمومی را به دنبال داشته است.

نگرانی، هشدار، بغض

بغض آموزگار برای جوانان

در یکی، دو روز گذشته موج تازه‌ای از هشدارها به افزایش مهاجرت نخبگان شکل گرفته است. شامگاه پنج‌شنبه ژاله آموزگار، پژوهشگر برجسته ایرانی، در بزرگداشت دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، با بغض گفت: ما بد یا خوب، بجا یا نابجا، با تجلیل از بزرگان مرتب در حال تجدید خاطراتی از آنها هستیم. برای این‌که کسی تبدیل به خاطرات دلپذیر بشود و به‌حق، نه تشریفاتی و فرمایشی، در مقام تجلیل قرار بگیرد، باید شرایطی داشته باشد و خدمتی انجام دهد؛ اثری بر جای بگذارد و خودی نشان دهد. آیا شما جوانان عزیز خاطره به جای خواهید گذاشت؟ کاری درخور می‌کنید که نسل بعد از شما بتواند تجلیلتان کند؟ دلم می‌گیرد وقتی می‌بینم بهترین جوانان سرزمین من، به دلایلی که من و شما خوب می‌دانیم، شتابان راهی غربند و غربت و دیگر خاطره‌ای برای آیندگان این سرزمین بر جای نمی‌گذارند. نسیم‌ها دلشان از این سرزمین می‌گیرد و گون‌ها بسته‌پا با حسرت به کوچ آنها می‌نگرند. کاش این‌طور نبود و کاش این‌طور نباشد. کاش مادرانه و پدرانه می‌توانستیم آنها را در آغوش خود جای دهیم و شیره جانمان را تقدیم آنها کنیم و در این خاک نگاهشان داریم تا آنها هم چون امثال باستانی‌پاریزی خاطره‌ساز این آب و خاک شوند. جوانان عزیز با تمام وجودم درکتان می‌کنم و افسوس می‌خورم.

استعدادها بر دوش مهاجرت

پیش از این نیز محمدرضا شفیعی کدکنی در یادداشتی در اینستاگرام نوشته بود: کجایند محمود افشارها؟... آیا ایران باز هم از این فرزندان خواهد داشت؟ آیا هنوز ققنوس‌هایی خواهند بود که دوباره از آتش برخیزند، به داد فرهنگ ایران و به داد زبان فارسی و به داد آزاداندیشان برسند؟ چرا ایران‌دوستی گناه شد؟ چه شد که ارزش‌ها سقوط کردند؟ علم واقعی بی‌رنگ شد و در لابه‌لای مقاله‌های فرمایشی و نمره‌های ارتقا دست‌و‌پا زد؟ چه شد که جوانان ما دل از این دیار می‌کنند و استعداد‌های درخشانشان را بر دوش می‌گذارند و راهِ سفر در پیش؟ چه شد که ثروتمندانِ ما راه محمود افشار‌ها را فراموش کردند؛ به این آرمان‌ها پوزخند می‌زنند؟ امروزه، روز بازارِ بی‌پروایی‌هاست.

ما را نمی‌خواهند

روز گذشته هم ارسلان کامکار، آهنگساز و نوازنده برجسته موسیقی، در گفت‌وگویی رسانه‌ای، با انتقاد از بی‌توجهی مسوولان امر به موسیقی و ارکستر تهران، اعلام کرد: طی سال‌های گذشته تلاش‌های زیادی کرده‌ایم که خودمان را ثابت کنیم بلکه ما را به رسمیت بشناسند ولی آخر تا کی؟ سال‌هاست که هنوز ثابت نشده‌ایم. با توجه به تجربه چندین‌ساله‌ای که دارم، بعید می‌دانم متولیان موسیقی اصلا قصدی برای بهبود وضع ارکستر داشته باشند. خودمان را با پررویی تحمیل کرده‌ایم، ما را نمی‌خواهند. در نهایت ترجیح می‌دهیم بگوییم که همه‌چیز در موسیقی خوب است و این‌گونه خودمان را آزار ندهیم. موسیقی در این کشور از سمت برخی جدی گرفته نمی‌شود و اگر این روند هم ادامه داشته باشد، تغییری در روند بهبودی حاصل نخواهد شد. حتی از نظر عده‌ای هنوز تدریس موسیقی در دانشگاه پذیرفته نیست.این هنرمند درباره سرنوشت احتمالی نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران می‌گوید: سرنوشت اغلب نوازندگان خوب ارکستر یا مهاجرت است یا تغییر شغل. چون اغلب افقی برای آینده کاری خود نمی‌بینند. البته من خودم آدم امیدواری هستم و معتقدم وضع بهتر می‌شود و این‌گونه باقی نخواهد ماند.

پخمه‌ها به جای نخبه‌ها؟

پیش از این نیز تقی آزاد‌ارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران، در گفت‌وگویی اعلام کرد: اولین علت مهاجرت نخبگان از کشور دلیل اقتصادی نیست. اگرچه در کشورهای دیگر به نخبگی این افراد اهمیت می‌دهند و آنها دچار مشکل اقتصادی نمی‌شوند، اما نخبه‌ها به این دلیل از کشور ما مهاجرت می‌کنند که در خیلی از عرصه‌ها، پخمه‌ها حضور و نفوذ دارند و جای نخبه‌ها را پخمه‌ها و شبه‌نخبه‌ها گرفته‌اند. دانشگاه‌های ما نیروی متخصص تربیت می‌کنند اما نهادها و سازمان‌ها از داخل احزاب وابسته به خود و مناسبات شخصی خود نیرو استخدام می‌کنند. بدبینی نسبت به نخبه‌ها در کشور است. هر کس در این کشور باسوادتر است غرب‌زده‌تر تلقی می‌شود. هر که منتقدتر است، خائن‌تر تلقی می‌شود؛ افرادی که تابع هستند محبوب شده و صاحب جایگاه می‌شوند. امروز تنها نخبه‌ها مهاجرت نمی‌کنند، بلکه همه گروه‌های اجتماعی اقدام به مهاجرت می‌کنند. تعداد زیادی از مردم ایران می‌خواهند از کشور خارج شوند. علت این مساله فقدان چسبندگی فرهنگی و سیاسی است. همبستگی اجتماعی، ‌سازگاری اجتماعی و فرهنگی، اخلاق عمومی‌ و… دچار افول شده است. افراد ولو کارگر ساده، مهاجرت می‌کنند به این دلیل که احساس می‌کنند شرایطی که در اینجا وجود دارد آزارشان می‌دهد درحالی‌که در کشور دیگر آزار نمی‌بینند.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بیانیه قدرانی حماس از یمن