جوشش عشق
امروز را گم کرده ام ؛ در روزهای پیش از این سرگشته ام چون موجها؛ حالا بیا حالم ببین در جستجوی آرزو ؛ از مرزها هم رد شدم از بیقراری بد شدم؛ من خوب بودم قبل از این شاید میان قلب تو ، محبوس شد رویای...
امروز را گم کرده ام ؛ در روزهای پیش از این
سرگشته ام چون موجها؛ حالا بیا حالم ببین
در جستجوی آرزو ؛ از مرزها هم رد شدم
از بیقراری بد شدم؛ من خوب بودم قبل از این
شاید میان قلب تو ، محبوس شد رویای من
ماندم من و آوارگی ؛ دنیای من؛ من را ببین
دردم دگر دلواپسی است در روزهای پیش رو
در آرزو غرقم مکن؛ جانا همین آٰنْ را ببین
انگار من دادم به باد ؛ سر را به راه عشق تو
اندیشه ات شد جان من، تا لحظه های واپسین
من مست بودم قبل تو؛ حالا ولی دیوانه ام
ای درد بی درمان من؛ درمان شو و دردم بچین
تو آن پری رویی شدی؛ کز توگریزم هیچ نیست
انگیزه ی فردای من ؛ در عشق میجوشم، همین
سرگشته ام چون موجها؛ حالا بیا حالم ببین
در جستجوی آرزو ؛ از مرزها هم رد شدم
از بیقراری بد شدم؛ من خوب بودم قبل از این
شاید میان قلب تو ، محبوس شد رویای من
ماندم من و آوارگی ؛ دنیای من؛ من را ببین
دردم دگر دلواپسی است در روزهای پیش رو
در آرزو غرقم مکن؛ جانا همین آٰنْ را ببین
انگار من دادم به باد ؛ سر را به راه عشق تو
اندیشه ات شد جان من، تا لحظه های واپسین
من مست بودم قبل تو؛ حالا ولی دیوانه ام
ای درد بی درمان من؛ درمان شو و دردم بچین
تو آن پری رویی شدی؛ کز توگریزم هیچ نیست
انگیزه ی فردای من ؛ در عشق میجوشم، همین