جاده
با اینکه میدانم تو نیستی از آنم، همچنان اما به جانم، سخت تو را، دوستت میدارم. آری؛ فقط تو، که تنها مرحمی بر این زخم های کاری تویی که، تنها چارهای برای این پریشان حالی میخواهمت...
با اینکه میدانم
تو نیستی از آنم،
همچنان اما به جانم،
سخت تو را،
دوستت میدارم.
آری؛ فقط تو،
که تنها مرحمی
بر این زخم های کاری
تویی که،
تنها چارهای
برای این پریشان حالی
میخواهمت آری؛
نه برای تنوع
بلکه برای تکرار و تکرار
برای همیشه بودن؛
و همیشه ماندن
و همیشه پیچیدن صدایت
در خانهی بیصدای قلبم
در خانهی قلبم که،
تو اکنون
تنها صدای آن هستی...
تو،
آن جادهی یکطرفهای
با رهزنانی زبردست
که در کمین ناتوانانی
همچو من،
بیرحمانه نشستهاند.
که در انتهای
این جادهی بی پایان هم،
درهایست بیپایاب...
تو نیستی از آنم،
همچنان اما به جانم،
سخت تو را،
دوستت میدارم.
آری؛ فقط تو،
که تنها مرحمی
بر این زخم های کاری
تویی که،
تنها چارهای
برای این پریشان حالی
میخواهمت آری؛
نه برای تنوع
بلکه برای تکرار و تکرار
برای همیشه بودن؛
و همیشه ماندن
و همیشه پیچیدن صدایت
در خانهی بیصدای قلبم
در خانهی قلبم که،
تو اکنون
تنها صدای آن هستی...
تو،
آن جادهی یکطرفهای
با رهزنانی زبردست
که در کمین ناتوانانی
همچو من،
بیرحمانه نشستهاند.
که در انتهای
این جادهی بی پایان هم،
درهایست بیپایاب...