کاش بودی سهراب
کاش بودی سهراب کاش بودی سهراب... تا بگویم با تو خانه ی دوست همین نزدیکی است پشت این پنجره ها.... در پس این همه دود... خانه ای کوچک هست که در این عصر پر از آهن و سرد. یک نفر در پس یک پنجره عاشق...
کاش بودی سهراب
کاش بودی سهراب...
تا بگویم با تو
خانه ی دوست همین نزدیکی است
پشت این پنجره ها....
در پس این همه دود ...
خانه ای کوچک هست
که در این عصر پر از آهن و سرد.
یک نفر در پس یک پنجره عاشق شده است....
حال و روزش بد نیست....
هر سحر می نوشد
باده ای از میناب....
لقمه نانی قد وسعش دارد
یک نفر با همه ی سختی ها ......
عشق را می فهمد...
او به سرسبزی این باغ امید
بعد پاییز غرور ...
سخت ایمان دارد.
گرچه که مردم این عصر جدید....
همه از خویشتن خویش گریزان شده اند...
دوست دیگر لفظی است
که فراموش شده است.
لیک یک بار دگر می گویم ...
خانه ی دوست همین نزدیکی است....
کاش بودی سهراب...
تا بگویم با تو
خانه ی دوست همین نزدیکی است
پشت این پنجره ها....
در پس این همه دود ...
خانه ای کوچک هست
که در این عصر پر از آهن و سرد.
یک نفر در پس یک پنجره عاشق شده است....
حال و روزش بد نیست....
هر سحر می نوشد
باده ای از میناب....
لقمه نانی قد وسعش دارد
یک نفر با همه ی سختی ها ......
عشق را می فهمد...
او به سرسبزی این باغ امید
بعد پاییز غرور ...
سخت ایمان دارد.
گرچه که مردم این عصر جدید....
همه از خویشتن خویش گریزان شده اند...
دوست دیگر لفظی است
که فراموش شده است.
لیک یک بار دگر می گویم ...
خانه ی دوست همین نزدیکی است....