فصل هوشیاری
گشته دل تابوت گرم آرزو های نهان می برد هرناله اش وجدان دوران را توان موج نافرمان خواهش پرهیاهو جان به کف می زند ناقوس مرگ معرفت را بی زمان سوت کوراست کوچه ها،خالی زاحساس قشنگ در غروب تلخ شادی ،سینه...
گشته دل تابوت گرم آرزو های نهان
می برد هرناله اش وجدان دوران را توان
موج نافرمان خواهش پرهیاهو جان به کف
می زند ناقوس مرگ معرفت را بی زمان
سوت کوراست کوچه ها،خالی زاحساس قشنگ
در غروب تلخ شادی ،سینه ها آتش فشان
آسمان راغم گرفته از شب دریوزگی
چون که وحشت آفرین است سردی دل مردگان
فصل هوشیاری رسیده ،صبح بیدار ی ،بگو
خفته در پستوی خود خواهی نگاری بی نشان
ماکویی
می برد هرناله اش وجدان دوران را توان
موج نافرمان خواهش پرهیاهو جان به کف
می زند ناقوس مرگ معرفت را بی زمان
سوت کوراست کوچه ها،خالی زاحساس قشنگ
در غروب تلخ شادی ،سینه ها آتش فشان
آسمان راغم گرفته از شب دریوزگی
چون که وحشت آفرین است سردی دل مردگان
فصل هوشیاری رسیده ،صبح بیدار ی ،بگو
خفته در پستوی خود خواهی نگاری بی نشان
ماکویی