خاطره zwnj;ی غمناک
عشقت صدای شیدا چون دل، مراد لیلا زین حال داستان گوی، با عشق چون فریبا مُردم ز آتش عشق، همچون مثال مجنون چون زنده شد وجودم تنها میان جانا باران مهر قلبت، ریزان به جان و روحم چشمت مسیر راهم، با توست...
عشقت صدای شیدا چون دل، مراد لیلا
زین حال داستان گوی، با عشق چون فریبا
مُردم ز آتش عشق، همچون مثال مجنون
چون زنده شد وجودم تنها میان جانا
باران مهر قلبت، ریزان به جان و روحم
چشمت مسیر راهم، با توست هر چه پیدا
زنهار، آسمان را شب ها صدا نباشد
چون داند از وجودت رازی میان دل ها
عاشق زبان معشوق چون دل نگاه عاشق
با دیدنت جهان را حرفیست در زبان ها
چشمم دگر ندارد نیروی دیدنت را
اما حضور جانت باشد دلیل دل ها
حالی صدای قلبت در من تنیده گلشن
هر دم دلم که تنگ است، چینم گلی ز گل ها
اما بدان که چشمه یکجا بگندد از خود
چون آب رود دیدار، دارد وصال جان ها
افسوس و صد شماتت، از رسم چون شرارت
رفتی بدون حرفی چون قاصدک ز ماوا
من ماندم و نگاهت در دل صدای قلبت
گر رفت خاطرت پس، جانم رود ز دنیا
زین حال داستان گوی، با عشق چون فریبا
مُردم ز آتش عشق، همچون مثال مجنون
چون زنده شد وجودم تنها میان جانا
باران مهر قلبت، ریزان به جان و روحم
چشمت مسیر راهم، با توست هر چه پیدا
زنهار، آسمان را شب ها صدا نباشد
چون داند از وجودت رازی میان دل ها
عاشق زبان معشوق چون دل نگاه عاشق
با دیدنت جهان را حرفیست در زبان ها
چشمم دگر ندارد نیروی دیدنت را
اما حضور جانت باشد دلیل دل ها
حالی صدای قلبت در من تنیده گلشن
هر دم دلم که تنگ است، چینم گلی ز گل ها
اما بدان که چشمه یکجا بگندد از خود
چون آب رود دیدار، دارد وصال جان ها
افسوس و صد شماتت، از رسم چون شرارت
رفتی بدون حرفی چون قاصدک ز ماوا
من ماندم و نگاهت در دل صدای قلبت
گر رفت خاطرت پس، جانم رود ز دنیا