خواهم بگویمَت از


خواهم بگویمَت از

خواهم بگویمت از موج های پهلو گرفته در کنار صخره ها از طوفان رام شده بر شنزار لحظه ها از سیلاب به هامان زده برجان تپه ها از قایق به گِل نشسته و چشم جاده ها خواهم بگویمت از گردباد حلقه زده بر تن...

خواهم بگویمت از
موج های پهلو گرفته در کنار صخره ها
از طوفان رام شده بر شنزار لحظه ها
از سیلاب به هامان زده برجان تپه ها
از قایق به گِل نشسته و چشم جاده ها
خواهم بگویمت از
گردباد حلقه زده بر تن شاخسار
از شعله ی به خرمن زده بر گندمزار
از پیله به تن تنیده در آرزوی بال
از عشق ملتهب پهلو گرفته در خیال
خواهم بگویمت از
قصه ی عاشق جان سوخته بر مزار یار
از آخرین سوسوی شعله شمع در شب دراز
از جان آمده بر لب در فراق یار وُ یار
از گفته های مکرر عاشق در وصال یار
خواهم بگویمت از
قاصدک خوش خبر ز رقص سار
بوی گل شبدر تازه در مشام باد
جوی پر ز آب و آن درخت چنار
کوی تو و آن عبور بی قرار یار
خواهم بگویمت از
لعل لب و میخانه و جام شراب
بدر شب و غمخانه و حال خراب
مرد ره و مستانه و حس سراب
چشم تر و پیمانه و فکر شتاب

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس پروفایل روز معلم | عکس تبریک روز معلم