آغوش خدا


آغوش خدا

گفتم هدف از خلقت من جور و مکافاتت بود؟ گفت سفله کنان را باید کَس می بود گفتم پیری و ظلمِ دیرینه همراه من است گفت خوش نوش که جانت هم ازآن من است گفتم مرا جان نبود زین پس، زیرا خموشی راه بسته دیدِ...

گفتم هدف از خلقت من جور و مکافاتت بود؟
گفت سفله کنان را باید کَس می بود
گفتم پیری و ظلمِ دیرینه همراه من است
گفت خوش نوش که جانت هم ازآن من است
گفتم مرا جان نبود زین پس، زیرا
خموشی راه بسته دیدِ زیبایی را
گفت گر تلخی بی پایان نصیبت بشود
اغوش مرا اما، امن و امانت بشود
گفتم جانم همی خوش است که نانی خورده شود
روحم ولی، کنار تو،همراه تو، رستگار شود

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فال حافظ روزانه سه شنبه 11 اردیبهشت 1403 با معنی و تفسیر دقیق