بی خبر


بی خبر

گفته بودی که چرا بی خبر از حال توام کمتر ازهیچم وچون سایه به دنبال توام سالها در پیِ هم رفت و‌درین خطه هنوز عاشق بی بَدلِ چشم و لب و خال توام پشت دیوار ارم در پسِ پَرچین خیال همچنان...

گفته بودی که چرا بی خبر از حال توام
کمتر ازهیچم وچون سایه به دنبال توام

سالها در پیِ هم رفت و‌درین خطه هنوز
عاشق بی بَدلِ چشم و لب و خال توام

پشت دیوار ارم در پسِ پَرچین خیال
همچنان منتظرِ وعده یِ امسال توام

نه که در طینت من قصدِ فریب تو نبود
گاهی از اوج هـوس در پیِ اغفال توام

به همان جامه‌ی تنگی که تو را کرده بغل
خیره بر پیرهن و نخ به نخِ شال توام

هر زمانی که کنم عکس تو را غرقِ نگاه
دل خوش از آن همه زیباییِ تمثال توام

مگریز از منِ سرما زده بانو عسلم
بِگُشا‌ هُرم بغل را که خودم مال توام

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انواع فونت و متن بسم الله الرحمن الرحیم برای بیو اینستا