دلیل خنده های من


دلیل خنده های من

دلیل خنده های من مرا به خنده ای فروخت به هر بهانه ای مرا به هر خزنده ای فروخت نشست و با رقیب من قمار کرد و تاس ریخت خیال بَردن مرا به هر برنده ای فروخت غرور خسته ی مرا درید و پاره پاره کرد به قیمت...


دلیل خنده های من مرا به خنده ای فروخت
به هر بهانه ای مرا به هر خزنده ای فروخت

نشست و با رقیب من قمار کرد و تاس ریخت
خیال بَردن مرا به هر برنده ای فروخت

غرور خسته ی مرا درید و پاره پاره کرد
به قیمت کمی مرا به هر مزنده ای فروخت

مرا از آسمان خود زمین کشید و نقشه ریخت
خودش نماند و مَرده را به اسم زنده ای فروخت

چه گریه ها که از غمش به روی گونه ها نشست
ندید و گریه ی مرا به شوق عده ای فروخت

نگفته ام به هیچ کس چگونه قلب من شکست
همین که عاشقش شدم مرا به لوده ای فروخت

چه عاشقانه خواستم چه بی بهانه پر کشید
در این دو روز زندگی مرا به وعده ای فروخت

چگون می شود چنین چگونه باورش کنم
امید و آرزوی من مرا به خنده ای فروخت




حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


انشا در مورد امید به زندگی ؛ چندین انشا ادبی و زیبا امید به زندگی